ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

نى نى عسلك

اين دو تا خواهر!

ديشب خونه مامان جان بوديم خاله مريم وخواهر جون داشتن باهم كشتى مي گرفتن كه يه دفعه ثنا خانوم با گريه وجيغ اومد وسطشون وخاله رو كنار زد ودست خواهر جونشو گرفت وبا همون حال كه حالا غرغر هم بهش اضافه شده بود وزير لب إإإإميكرد ساره گلى رو كشيد تو اتاق بغلى .بعد هم با كشيدن دست خواهري بهش تفهيم كرد كه بشينه رو تخت واز جاش جم نخوره!!اخه اين دختر گلي ما خيلى خواهر دوسته .ساره جون تا مى شينه ثنا مى پره تو بغلشو لم مى ده بهش ودوتايي تلويزيون نگاه مى كنن .وقتى هم كه ثنا جون غذاشو خورده ساره رو به كمك مى طلبم كه با ترفند هاى خاصش يه چند تا قاشق بيشتر بچپونيم تو دهن اين عسل دونه . با خنده هاى ساره مى خنده وبا گريه هاش گريه مى كنه .فقط خدا نكنه در اتاق سا...
1 بهمن 1391

تفريحات سالم نى نى ها!!!

امروز باهم رفتيم كارگاه مادر وكودك ارديبهشت .با چند تا نى نى ناز ديگه مثل خودت بازى كردى وسر تاب بازى با يه نى نى ديگه به تفاهم نرسيدى وبا وساطت مامانى ها اون يكى نى نى رفت سرسره بازى .بعد هم كه با بقيه نى نى ها نشستى سر ميز و بازى فوت كردن .فوت كردن شمع ،ارد و فرفره.فقط يه مشكل كوچولو بود شيرين عسلم:شمع خاموش نمي شد ولى موهاى پيشونيت هى مى رفت بالا!!!!!!!!
25 دی 1391

يه دسته گل حسابى!

خوشگل خانوم امروز يه دسته گل حسابى به اب دادى .بابايي سه ساعت روي برنامه ى مطبش كار مى كرده كه شما ناغافل مى ايي تو اتاق بابا ويه راست ميرى سيم كامپيوتر رو از برق مى كشى !!!!!! واى قيافه بابا حتما خيلى ديدنى بوده من كه نبودم و توفيق پيدا نكردم بابايى رو تو اون حال ببينم !!بابايى ميگه يه مدتى فقط در جا سنكوب بوده حالا خوبه بابايى خيلى صبوره وعاشقته تازه يه بوس هم مزدت داده . ...
9 دی 1391

شب يلدا

ديشب رفتيم خونه مامان جان واسه شب يلدا البته يه شب زودتر.كلى ذوق كردى همش تواسانسور از خوشحالى جيغ مى زدى تا رسيديم يه راست رفتى سراغ عروسكاى تو ويترين وهمه رو كه بهم ريختى خيالت راحت شد واومدي توى بغل مامان جان جاخوش كردى.عاشق هندونه اى  والبته انار.ديشبم كه دلى از عزا در اوردى.عاشقتم وقتى با اون انگشتاى كوچولوت دونه هاى انارو بر ميدارى.بعد از شام هم چهار تايى يعنى تو با بابايى وخواهر جون وپسر خاله على حسابى قايم موشك بازى كردى .نمى دونى عروسكم اون موقع كه چشم گذاشته بودى ومي گفتى "اك،دووووو،سههههه"مى خواستم بخورمت از بس كه خوردنى شده بودى.
30 آذر 1391

همدلى خواهر جونا!

دخمل گلم .تو با خواهر جونت دوتايى با هم داريد دندون در مياريد دندوناى تو شيرى و مال ساره جون دائمى.براى دندونات خيلى اذيت ميشى تقريبا يه هفته اى رژيم مى گيرى وبى حال ميشى وبيشتر شير مي خورى ومنم غصه.تا يكى از اون مرواريدا بياد بيرون وسلام بده اون وقته كه دخمل گلم دوباره سرحال ميشه ومامان خوشحال.
29 آذر 1391

حافظ منافع مادر!

امروز با هم رفتيم ارايشگاه.شما خانوم كوچولو لم دادي روي مبلو وماماني هم كيفشو گذاشت كنارت تا بره زير دست خانم ارايشگر.يه خانومي كيف منو برداشت تا بشينه روي مبل كه يه دفعه همراه با يك جيغ بنفش كيف ماماني رو از دست خانومه كشيدي و گرفتي توي بغلت !خيلي ديدني بود همه داشتن از خنده روده بر مي شدن!قربون دخمل عسليم كه ازحالاحافظ منفع مامانيه!
23 آذر 1391

ثنا جون تولد ١٩ماهگيت مبارك!

فرشته من نوزده ماه گذشت از اون موقعي كه بالهاتو پيش خدا گذاشتي واومدي نشستي تو قلب مامان وبابا . هرروز كه مي گذره خدارو شكر مي كنم كه مارو قابل دونست يه همچين عسلكى به ما داد.همون طور كه نه سال پيش هم به من وبابايي يه قند عسل داد. نانازم كلى واسه عكس خودت رو ديوار ذوق مى كنى , خودت كاپشنو وكلاهتو ميارى بريم دد.فرهنگ لغاتت در سه كلمه خلاصه ميشه :مامان بابا دد. وقتي چيزي مي خواي ميگي "مامان بابا دد" وقتي مي خواي بغل بشي ميگي "مامان بابا دد" وقتي ناراحتي وميخواد اشكهات ازگوشه چشماي قشنگت سرازير بشه ميگي"مامان بابا دد"خلاصه اين سه كلمه خيلي كارتو راه انداخته عسلي.تازه خيلي كاراهم مي توني انجام بدي كفشاتو مي زاري تو جاكفشي ,پوشك مياري ...
22 آذر 1391

سرفه هاي شيرين!!!

امروز قندعسل من سرفه كردن الكي رو ياد گرفته .از صبح كه بيدار شده يه ريز داره سرفه مي كنه به من هم نگاه مي كنه ببينه هنرمنديش رو درك مي كنم يا نه .منم با عشق بهش مي گم فداي سرفه هات كه اين قدر دلچسبه! نقلی من ثنا ! ...
7 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد