ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

نى نى عسلك

بیست وهفت ماهگی

1392/7/10 22:35
نویسنده : ماماني
1,403 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین دخترم!بیست ونه ماهگیت داره تموم میشه ولی من هنوز بیست وهفت ماهگیت رو پست دایم نکردم!خجالت

جونم برات بگه که:

برنامه هات موقع نماز خوندن من تماشاییه !!!!!وقتی میبینی دارم نماز می خونم به سرعت برق خودتو می رسونی . اگه یادم باشه ومهرمو برداشته باشم که وسط سجاده خودتو پههههن می کنی !میگم پهن به معنای واقعیه !دست وپاتو باز می کنی دقیقا به منظور اینکه جای سجده رفتن من رو پر کنی ومن متحیر که سرمو باید کجا بگذارم!متفکرهمون 15 درجه تغییر جهت قبله اغلب یه کمکی می کنه!اگه غفلت کرده باشم ومهرمو برنداشته باشم که دیگه باید خوابشو ببینم !نیشخندمهر رو برمی داری و چند قدم عقبتر می شینی به من لبخند ملیح می زنی !هر چه قدر هم دستمو دراز کنم که مهرمو بدی افاقه نمی کنه !اون وقت مجبورم فرش رو کنار بزنم و سرمو بگذارم رو سنگها!منتظر

بعد که به سجده میرم مهر رو پرت می کنی اون دوردورانیشخندوبه سرعت نور خودتو می رسونی به مامانی و میشینی روی گردن مامان !تعجببعد خوندن واجبات وهفت مرتبه مستحبات!!!!هنوز روی گردن بنده جا خوش کردی ومحکم کمر مامانی رو چسبیدی ناچارا یه پاتو می گیرم و بلند میشم !از خوشحالی جیغ می کشی انگاری سوار ترن هوایی شدی وترن میره تو سرازیری!

حالا جای شکرش باقیه که چادرم رو بالا نمی زنی که بری توش بغلم وایستی !کاری که خواهرجون وقتی کوچولو بود می کرد!متاسفانه عکاس نداریم از این لحظات دیدنی عکس بندازه!شرحش خالی از لطف نبود که به یادگار برات نوشتم که وقتی خانوم شدی وخاطراتت رو خوندی بدونی چه وروجکی بودی عسلی مامان!ماچ

 بله؟کسی چی گفت راجع به من؟؟؟؟

 

اخ جون ماشین سواری اونم با نی نی ام!

 

اول باید استارت بزنیم!

بعد دنده رو عوض می کنییییییم!مامانی عزیزم اموزش رانندگی خرج داره!!!نمیشه که همین جوری اینجا وایسادی نگاه می کنی و یاد می گیری!

 

 ولی اموزش رانندگی برای شما نی نی نازم رایگانه!نیشخندحالا بیا خودت بشین پشت فرمون قربونت برم!!!

خب دیگه رسیدیم! بیا بریم طبیعت گردی!

 چه مناظر زیبایی!

مامانی یه طوطو اونجاست!!! 

ای وای !نی نی ام فدای طوطو شد!!!!!بیا یه ماچت کنم از دلت دربیارم!نیشخند 

 

یه روز هم که مامانی حسابی غافلگیر شد:

نقل مامان!اونجا چیکار می کنی؟

 تعجبتعجبتعجبتعجبتعجب

 قربونت برم!اونقدر خوابت میومد که تا بالای تخت نتونستی بری!

 

 

بعد از مسافرتمون تصميم گرفتم كه ديگه شيشه شير رو مرخص كنيم بره !خيلى زحمت كشيده بود وحالا وقت استراحتش بود!يادش بخير خودمونو كشتيم تا شيشه بگيرى تا ازاين وابستگى به شير مادر كم كنيم ولى قبول نمى كردى انواع واقسام شيشه ها وسر شيشه ها رو امتحان كردم با روشهاى مختلف .فايده نداشت.عاشق شير مامانى بودى وبس .غذا هم كه كلا تعطيل بود به دنبال این عشق اتشین.با مشورت دكترت تصميم گرفتيم از شير مادر بگيريمت بلكه وضعيت تغيير كنه !با كم كردن دفعات تغذيه با سينه از شير گرفتمت وخوشبختانه خيلى خوب همكارى كردى وراحت اين كار رو انجام دادم .عزيز دلم تو دختر انعطاف پذيرى هستى ومن بى نهايت از اين موضوع خوشحالم. وبالاخره شيشه رو پذيرفتى اونهم در يكسالگي وبا قطع كامل شير مادر!!!! وحالا در دوسال وسه ماهگى شيشه رو مى خوام ازت بگيرم .خداروشكر باز هم با من همكارى كردى ودر طى روز شيرت رو با ليوان ونى بهت ميدم وشبها هم با ترفند اب جايگزين شير،برنامه شير شبانه ات تعطيل شد !

 

ثنا نانازی در حال ناخونک زدن به شیرینی دست پخت بابا که بدون شکر درست شده!

 

خووواهر!اونجا رو ببین!

ثنا در مهمونی خونه مامان عطیه و امیرحسین!

این ماشین امیر حسین ایراد فنی پیدا کرده !کاپوت رو بزنم بالا معلوم میشه!!!

 مامانی پس چرا این کاپوته بالا نمیره!متفکر

نه خیر این طوری نمیشه!می برمشون خونه مون بلکه اونجا بتونم یه تعمیر اساسی بکنم!!!!نیشخند

خاله بازی با وسایل عطیه چه حالی میده!

ثنا:من باید دنیا رو از اون بالا بالا ها ببینم!        مامانی:استرس

هووووووورا!موفق شدم!تشویق

ویوووووووو!عجب ارتفاعی!!!!

 دنیا چقدر فرق می کنه از این بالا!همه چیز رو ریز می بینم!ابرو

بای بای مامان!

 

 

 

                                  قلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

                                  همیشه در قلبم جای دارید گل های قشنگ من!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

سانی مامی شادیسا
11 آبان 92 0:51
خدا این گلهای قشنگ رو برات حفظ کنه
شادیسا هم موقع نماز خوندن من میاد زیر چادرم و بازی میکنه!!!!


متشكرم دوست خوبم.
قربون شاديسا گلى خييييلى ناز داره اين دختر.در نظر بگير خاله بازى تو چادر مامان!!!!!!
♥ مامان و بابای محمد پارسا ♥
11 آبان 92 17:31
وای چه جالب محمد پارسا هم موقع نماز خوندن من همین برنامه هارو اجرا میکنه
علاقه ی شدیدی بچه ها به لحظات عرفانی نماز دارن


و البته به هر چيزى كه توجه مامانيشون رو به چيزى غير خودشون جلب مى كنه حساسيت نشون ميدن!!!!
انسیه
11 آبان 92 19:50
واااااااااای زهره دلم

به فکر این بچه باش الان تو د لم زلزله اومده
اینجا که نوشتی ثنا خودشو تو سجاده پهن میکنه


دستم درد نكنه نى نى تو شاد كردم!!!!
yasaman
11 آبان 92 19:57
khodaaaaaaa asisam cheghadr naz lala kardi


انسیه
12 آبان 92 13:49
آره بچم انقدر شاد شده بود تا 12 شب وول میخورد دستت درد نکنه


پس حسابى پارتى گرفته بوده واسه ى خودش وروجك!
یثنا
12 آبان 92 17:05
وایییییییییییییییییییییی چقدر ناز شدن



راستى يثنا جون من دوبار خواستم نظر برات بذارم ولى ثبت نمى شد!
حسابى مايوس شده بودم!!!! و
ولى بازم امتحان مى كنم!
مامان محمدرهام جون
12 آبان 92 18:44
خدا دخترهای خوشگل وخوش تیپیت رو حفظ کنه دوست جونم

شیرینی دستپخت بابا چه چشمکی میزنه

قربون تو دخمل شیرین عسل برم با اون کارهات


قرررربونت عزيزم.
جات خالى خيلى خوشمزه بود!
مامان نگار
13 آبان 92 11:52
ثنا جون می خواد توی نماز خوندن شما شریک بشه
آفرین به ثنا جون که اینقدر خوب و زود شیشه رو گذاشته کنار و دیگه بزرگ شده.
تاز ه خودش به تنهایی م تونه از تخت بره بالا


سعى مى كنم فكر كنم اينطوريه!!!!
خانوم شده!!!!!
اون كه هيچى، از تخت خودشم كه نرده داره ميره بالا!!!فكر كنم ديگه مى تونم كلاس كوهنوردى ثبت نامش كنم!!!!!
مامان نگار
13 آبان 92 11:54
عاشق اون عکسی هستم که ثنا جونم ایستاده خوابیده
یعنی این بچه ها اینقدر بازی و شیطونی می کنن و نمی خوابن تا ایستاده بخوابن اون وقت ما دنبال کوچکترین فرصت برای خوابیدن هستیم


ديدى دوستم!بچه ام همون جا تصميم گرفته بخوابه!
مائده(ني ني بوس)
15 آبان 92 14:21
هوووووووووممنم ازين كيكا ميخواااااام
ماماني
پاسخ
بفرما!!!!هر وقت هوس كردين تشريف بيارين منزل ما!
مامان زری
25 آبان 92 20:20
واقعا که دختر های ناز نازی و با شخصیتی داری دوستم امیدوارم منم بتونم مثل شما آرنیکا رو همینقدر منطقی و مصمم و با اراده پرورش بدم
ماماني
پاسخ
متشكرم عزيزم.شما لطف دارى.حتماهمون طورى كه دوست دارى ارنيكا جون بزرگ ميشه. ومايه سرافرازى پدر ومادرش ميشه ان شا الله.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد