ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

نى نى عسلك

سی ماهگی

1392/8/25 0:55
نویسنده : ماماني
1,850 بازدید
اشتراک گذاری

به دلیل الودگی هوا مدارس ابتدایی تعطیل شدن . صدای گریه وشیون بود که از خونه ما بلند شدگریه!!!ساره خانوم هی اشک می ریخت و به مسببان این تعطیلی نفرین می کرد!راه می رفت وحرص می خورد :اخه چراکلافه!من می خوام برم مدرسه !و من همچنان متفکرانه با خودم می گفتم بسم الله زمونه عوض شده !!!!

برای دو روز متوالی دوباره مدارس تعطیل شدن ساره گلی مثل یه توپ در حال انفجار بودعصبانی چپ وراست بدوبیراه می گفت بعد هم که دید انگار فایده نداره !اومد پیش من تا به گناهانش اعتراف کنه چون فکر می کرد شاید این تنبیهی از طرف خدا برای اونهنگران و وقتی من براش گفتم که این طور نیست وخدا خیلی خیلی تو رو دوست دارهقلب واین به خاطر اشتباهات ادمهاست که برای خودشون مشکل درست میکننیول !فکر کرد که تنها کاری که می تونه بکنه اینه که نماز بارون بخونه که خدا بارون رحمتش رو بر سر ما بباره و تعطیلی مدارس لغو بشه !و من باز براش توضیح دادم که خدا خیلی در حق بندگانش لطف می کنه ولی اگه ادمها به اشتباهاتشون ادامه بدن ....باید چکار کرد؟سوال

 

عکس های ثنا خوشگله در تولد ساریناجون

عیدغدیر تولد سارینا دخترعمه ثنا وساره بود.سارینا اصلا حال خوشی نداشت ناراحتاخه مریض بود ولی بقیه بچه ها خیلیخوش بودن و کلی شیطونی کردن!شما نانازی مامان هم تا اخر تولد با نی نی های سارینا بازی کردی و انگار نه انگار تولدی هم در جریانه!خندهبی خیال این حرفها!

سارینا:تو رو خدا ولم کنین !الانه است که گریه ام بگیره ها!!!1

 

مامانی من این نی نیمممم رو می خوام!

ثنا و نی نی!

ثنا:مامانی شما به برنامه های خودتون ادامه بدین!من راحتم!!!

 

شکرخدا اوضاع خوابت بهتر شده وخیلی کم از خواب بیدار میشی و به دنبال پیشنهاد بابایی یه لایه زیرپوشت رو کم کردیم و دیدیم که بعععله به خاطر اینکه خیلی گرمت میشد از خواب بلند میشدی و با کم کردن لباست احساس بهتری داشتی وتا صبح می خوابیدی البته گاهگداری بیدار میشی ولی خوشبختانه بابایی رو صدا میزنینیشخند!من هم تخت می خوابم خنده!گهی زین به پشت وگهی پشت به زین!بابایی هم ناله کنان تو خواب میگه نمیشه تو بری پیشش؟من هم میگم حتما عزیزم! و شما هم می فرمایید مامانی برو بابا بیادنیشخند!و البته poor daddyگریه......ولی خوشبختانه زود می خوابی وبابا خواب خوشش رو دوباره از سر میگیره!!!

  

ورژن جدید الفبای فارسی رو ابداع کردی !به اخر همه کلماتت میم اضافه می کنی واونم مثل علامت مد می کشی!لالا=لالامممم       بازی=بازیممممم        نی نی=نی نیمممم      نه=نمممممم

اون قدر هم با ناز وادا میگی واطوار میریزی که من موندم از کجا یاد گرفتی!متفکرخواهری که اصولا اهل این قر و فر ها نیست و مامانی هم که نه .....پس.....

دبشب دستتو انداخته بودی گردن مامان عسلکم وچشمات رو هم محکم روی هم فشرده بودی یعنی من خوابم!بعد تو همون حالت می گفتی مامانی شیمممممم!(یعنی شیر) من هم که عاشق این عشوه پرونی هاتهیپنوتیزمررررررفتم برات شیر اوردم البته برخلاف میلم!چون شام نخورده بودی وتو تحریم شیر بودی!!!!

 

 

یه نکته جالب که اتفاقی دیدم این بود که تا حالا فکر می کردم باipadکار می کنی فقط دوست داری فیلم وعکس های نی نی نقلی بودنت رو ببینی و بازی های ساده و نقاشی و ... انجام میدی و ناغافلی دیدم داری با موبایل من هم بازی می کنی نشستم کنارت ببینم چه جوری بازی می کنی ؟دیدم  بازی pouاوردی وقتی غذا داره از اسمون برای پو می باره چپ و راست میری وغذاها رو می دیدی به خورد پو!!!!!و وقتی نعل اسب ولنگه کفش میاد از اسمون میگی اه اه!!!!!!!!و پو رو می کشی کنار اینا رو نخوره!! اون هم تو صفحه کوچک موبایل!!!!تعجبخییییلی حرفه ای!!!!!!!برای یه جوجه دو سال ونیمه !!!!متفکرجل الخالق!

مامانی دوتا دوتا!!!!(تازه از خواب بیدار شدی)

 

مامانی بیا توپ بازی!

بگیر اومد!!!

بنداز مامانی من منتظرم!منتظر

نه خیر!این مامانی هم همش داره حرف می زنه با بابایی!فایده نداره!

خودم بازی کنم با خودم بهتره!

 

چندروز پیش ناغافل تب کردی بدون هیچ علامتی!نه ابریزش بینی نه بی قراری وبی حالی و...حال عمومی ات خوب بود!فقط تب بالا وشدید!قطره وشیاف استامینوفن کارگر نبود پاشویه هم بی فایده!سریعا رسوندمت دکتر اطفال.یه نصفه پنی سیلین6.3.3 تجویز کرد وتوصیه کرد مرتبا در جریان احوالاتت بگذارمش تا فرداشب!بعد از تزریقت اومدیم خونه وتا سه نیمه شب پاشویه کردم تا اینکه تبت پایین اومد وخوابیدم.ولی فردا دوباره وضع همین طور بود.بعد سه روز تبت قطع شد!بابایی گفت عجب بیماری شیکی بود فقط تب!!!

ثنا نانازم در حال لالا دادن به نی نی هاش! 

 

جونم برات بگه که به منبع لاک های مامانی دسترسی پیدا کردی!آخیعنی  قفل کودک رو از جا کندی(سازندگان این فقل ها قدرت شما نقلی ها رو دست کم گرفتن به خصوص اگه اراده کنین که چیزی رو داشته باشین)یه دفعه لاک مشکی انتخاب کردی ظاهرا درش محکم نبوده!واااای!دست وپات مشکی شده بود بعد هم فکر کرده بودی اگه میشه دست وپا رو لاک زد حتما در کمد وسنگ های کف والبته لباسهات رو هم می تونی........تعجب کلی اطلاعاتم در زمینه پاک کردن لاک از روی لباس بالا رفت!نیشخنداماده پاسخگویی به هر گونه سوال در این زمینه هستم!چشمک

اینجا لاک ابی رو زدی به دستت!چون مامانی فکر می کرد که در همه لاک ها رو سفت کرده وباز هم از قدرت شما غفلت کرده بود!از رنگ ابی خوشت میاد واولین رنگی بود که اسمش رو یاد گرفتی!

یاد یکی از کارهای ساره جون افتادم از اون کارهایی که باعث شده الان دیگه خیلی با کارهای بچه غافلگیر نشم !یه روز تو مطب داشتم کار ترمیم دندان یکی از بیماران رو انجام میدادم وساره هم تو اتاق بغل داشت بازی می کرد اون موقع چهار سالش بود!که یه دفعه صدای گریه شدیدی اومد !سراسیمه دویدم که چی شده!دیدم ساره چسب قطره ای رو برداشته وبا اون همه انگشتهاشو به هم چسبونده وخودش از ترس اینکه چرا انگشتاش از هم باز نمیشن به وحشت افتاده!حالا چسب قطره ای رو از کجا گیر اورده بود و پرستارش اون موقع داشت چیکار می کرد!رو نمی دونم!سریع کار مریضم رو پانسمان کردم و ساره رو برداشتم وپریدم تو ماشین وسریع رفتم خونه!ساره هم فقط جیغ می کشید !خوشبختانه یه removerناخن مصنوعی داشتم و قطره قطره روی انگشتاش ریختم واروم اروم یکی یکی انگشتهارو از هم باز کردم!پوست انگشتاش انقدر نازک بود که کوچکترین تقلا برای جداکردنشون می تونست پوستشو بکنه!!!اوه

 

ثناجون در حال نشون دادن هنر نمایی اش به مامان!

مامانی ناخونام قشنگ شدن؟

     

 

یکی از نا خن هات رو که خیلی قشنگ لاک زده بودی رو برات گذاشتم!کلی براش ذوق می کردی وبه همه لاکت رو نشون میدادی!

دو هفته ای به یکی از عروسکهای خواهرجون علاقه شدیدی نشون دادی انقدر که تو خواب هم بغلت می کردی!

 

نازنین دخترهای من دوستتون دارم همیشه و هرلحظه.ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان نگار
9 آذر 92 12:07
ثنا جونم چی شده بود؟ چرا تب کرده بودی؟ خدا رو شکر که این بیماری شیک زود از بین رفته من که طاقت اینکه حتی بخونم ثنا جونم مریض بوده رو ندارم
ماماني
پاسخ
خاله جون هنوز هم علت بيمارى من براى مامان وبابام مكشوف نشده.خاله جون دوستت دارم كه براى من دلواپسي.
مامان نگار
9 آذر 92 12:08
آفرین به ثنا خانوم هنرمند که یه پا مانیکور و پدیکور و ... بلده لاک زدنهاش که اصلا حرفه ای اون یه دونه انگشتت که لاک آبی خورده خیلی خوشگل شده. کاشکی میشد یه گاز کوچولو ازش بگیری
ماماني
پاسخ
مشترى هم قبول ميكنه ها!اگه خواستين دست وپاى نگار طلا و مامانى نگارطلا هم پديكور مانيكور مى كنه البته بايد وقت قبلى داشته باشينبچه مون از حالا كمك خرج خانواده است قربونش برم!!!!!
مامان نگار
9 آذر 92 12:09
ثناجونم اون عروسک خیلی خوشگله ها دیگه به ساره جون پس نده
ماماني
پاسخ
خب اخه همه عروسك هاى خواهرجون از نظر من خوشگلنفقط كافيه خواهر بگه يه عروسك مال اونه ديگه تا اطلاع ثانوى رنگش رو نمى بينه نتيجه اينكه همه عروسك ها مال ثنا ست مگر اينكه خلافش ثابت بشه!!!!!
مامان نگار
9 آذر 92 12:09
بازم آفرین به ثنا جون که فهمیده باباها رو هم باید در امر خطیر بچه بزرگ کردن شریک کرد به امید روزهایی که نگار هم یاد بگیره
ماماني
پاسخ
نگران نباش مامانى اين نگار وروجكى كه من ديدم بابا كه سهله،عمه وعمو، دايى وخاله و....هم به امور بچه دارى اشنا ميكنه  !
شیما مامان شاهین کوچولو
9 آذر 92 23:28
اولین عکسو که دیدم از قالیچه پری دریایی سارینا جون فهمیدم که تو اتاق سارینا هستی میبینی چه باهوشم عزیزم مهمونی خوش گذشت؟؟؟؟ معلومه دیگه مگه میشه با وجود ثنا جون مهمونی خوش نگذره ؟؟؟ با کاراش همه رو شیفته خودش میکنه
ماماني
پاسخ
اون كه بعععله. .يه دنيا و يه ثنا!
یاسمن مامان ترمه
11 آذر 92 23:49
خدایی وقتی لاکاشو دیدید چه حسی شدید؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
ماماني
پاسخ
خداييش اولين حسم دلهره بود كه برم ببينم كجاها رو لاك زده!!!!!وقتى خيالم راحت شد كه مثل دفعه قبل جايى رو لاك نزده و لاكى كه خيلى قشنگ زده بود رو تشويقش كردم!
مامان بهراد
12 آذر 92 1:03
ووووووووواااااااااااااای که الهی من قربون اون لاک زدنت برم
ماماني
پاسخ
خدا نكنه خاله جون!
مائده(ني ني بوس)
12 آذر 92 1:16
حالا خوبه سارينا با اون حال مريضش براي يك دقيقه نشست روي مبل. راستي عمه جون خيلي هنرمندانه ناخوناتو لاك زدياواقعا خيلي خوشگل شدن
ماماني
پاسخ
دست خانوم دايجونش دردنكنه كه همين يه دقيقه رو ازش عكس انداخت! ممنون عمه جون. ناخونهاى سارينا رو هم مى تونم لاك بزنم براش!البته دستمزد مانيكور وپديكور يه كم بالا رفته ها!!!
انسیه
13 آذر 92 13:53
ای جانم ساره خانم که انقدر مدرسه رو د وست د اری آفرین خاله جوووون
ماماني
پاسخ
خيييلى دوست دارم ،بازى وسطى زنگ ناهاركارگاه هنرى و....از علايق من تو مدرسه ان.
انسیه
13 آذر 92 13:54
آفرین به ثنا خانوم که از فرصت استفاده کرده و تا سارینا حواسش نبوده با عروسکاش بازی کرده
ماماني
پاسخ
اين هم از زرنگى ثناجون بلاى ماست!!! 
مرمر(مامی کسرا)
13 آذر 92 17:04
قربونش تو رو خدا ببین چقدر قشنگ لاک زده...دخمله دیـــــــــــــــگه از همین الان داره یاد میگیره و آماده میشه برا وقتی بزرگ شد...
ماماني
پاسخ
ثنا گلى از حالا به كارهاى مربوط به خانم ها خيلى علاقه نشون ميده!
مامان بهراد
14 آذر 92 12:25
قربون این دوتا خواهر خوشگل برم الهـــــــــــــــــی دوستون دارم خاله جون بـــــــــــــــــــــوس بـــــــــــــــــــــوس بــــــــــــــــوس
ماماني
پاسخ
سانی مامی شادیسا
14 آذر 92 16:25
واای عزیزم چرا تب کرده بود ثنا جونم؟؟ انشالله که الان حالش خوبه خوب باشه.... عکسهای لاک زدنش معرکه بود .... ولی من اگه جای شما بودم هرگز نمیتونستم توی اون لحظه ازش عکس بگیرم! مطمئنا با یه جیغ بنفششششششششششش غش میکردم در مورد تعطیلی مدارس هم معلومه که ساره جون حسابی عاشق درس و مشقه. و البته محیط مدرسه براش دوست داشتنی و جذابه که این همه از تعطیلی ناراحت شده. برعکس ماها که اون دوران عاشق یه روز تعطیلی بودیم
ماماني
پاسخ
خاله جون اين اتفاق كه خيلى عادى بود !اگه اون موقع رو مي ديدى كه روى ميز صندلى غذا وايساده و مي خوا د خودشو پرت كنه چكار ميكردى! اره الحمدالله.
مامان دینا
16 آذر 92 16:10
مامانی این چهارمین دفعه است این دو تا پست آخرو میخونم .ما زود به زود بهتون سر میزنیم آخه دلمون برا گل دختراتنگ میشه اما دیر به دیر نظر میذاریم ثنا نقلی ما واقعا هنرمنده ها دینا جونم تو این زمینه ها (مانیکور)واقعا تجربه داره دوست داشتین شریکی باهم کار کنند دستمزدش نصف !قبوله!
ماماني
پاسخ
از اينكه اينقدر محبت دارى به ساره جون وثناجون ممنونتم. زوج كارى خوبي ميشن!تبليغات اينتر نتى هم مى كنيم!مانيكور از ناخن تا مچ دست با طراحى مدرن!
مامان نگار
17 آذر 92 15:21
سلام عزیزم ان شاا.. بلا به دور باشه همیشه به سلامتی و شادی و مهمونی عزیزم مامانی ببخشید یه مدته سرم واقعا شلوغه قربون این دوست کوچولوی نگارم برم که منتظرش بوده عزززززیزم عوضش مامانی یه عالمه عکس و مطلب جدید گذاشتم منتظرتـــــــــــــــــــــــــــــم
ماماني
پاسخ
انشا الله خير باشه.باشه اومدم.
خاله پارمیدا
18 آذر 92 17:13
ماماني
پاسخ
مامان زری
18 آذر 92 22:30
وای خدا لاک زدنش رو ببین ولی معلوم میشه استعداد خوبی در این زمینه داری خوشگل خانوم
ماماني
پاسخ
اره اينده درخشانى در اين زمينه انتظارش رو مي كشه!
منصوره مامان زهره
19 آذر 92 19:19
سلام دوست عزیز ممنون که به ماسر زدید، شما رو با افتخار به جمع دوستانمون اضافه کردیم خدا گل دختراتون رو هم حفظ کنه
ماماني
پاسخ
سلام عزیزم.متشکرم.زهره جون من رو ببوس.
مامان و هلیا
21 آذر 92 15:28
ای جانم.... الحق که دخملی. بیشتر تمرین کن خاله حتما بقیه اشم می تونی لاک بزنی. مامانی مراقب رژها و باقی قضیه هم باش یه موقع میبینی از دخمله خبری نیست بعد یهو یه عروس از اتاق میاد بیرون قربئن امگشتای کوچولوت نقلی خانوم که به چه چیزا فکر میکنی بوس بوس خاله
ماماني
پاسخ
اره موضوع داره خطرناك ميشه!برم قفل رو دوباره چك كنم!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد