شب یلدا
سومین یلدات مبارک قندعسلم.
شب یلدا اقوام مامان رو دعوت کردیم خونه مون.شب قبلش خونه دختردایی بابایی همه اقوام بابایی دعوت بودن و اونجا هم مراسم یلدا رو برگزار کردیم.
مامانی هم کلی تدارک میز شام و میز یلدا رو چید.
میز شام.
میز دسر.
ژله انار.
ژله رنگین کمان.
الویه با تزیین هندوانه.
پنیر گودا با تزیین هندونه.
بعد از شام خانمها واقایون محفلشون جدا شد و هر کدوم یه دیوان حافظ برداشتن و برای جمعشون فال می گرفتن.جمع خانمها حسابی گل انداخته بود و خییییلی خندیدیم.
میز یلدایی که مامانی تزیین کرده.
این هندوانه رو هم یکی از دوستان مامان زحمتش رو کشیده.
هندوانه با تزیین شبیه کیک با هنرمندی مامان.
کیک شب یلدا.
دختر بلا در حال تست کردن تنقلات میز.
بذار ببینم این یکی مزه اش چطوره!
مامان:ثنا چکار می کنی؟ثنا:کاری نکردم.
ملیکا در حال وارسی.
عمه مامان برای ساره جون فال می گیرن.بقیه هم در حال تفسیر فال واسه ی ساره هستن.
بگذار ببینم کیکش تازه است؟
جای انگشت های ثنا گلی نشان دهنده اینه که هنوز معلوم نشده کیک تازه است!!!!و نیاز به تکرار تست داره!
پسرخاله دیگه داره شاکی میشه!!!ثناجون لطفا!!!!!!
بدون شرح!
حسین رو یادته که تولدت اومده بود ؟اون موقع شش ماهش بود!
شب به یادماندنی وزیبایی بود. و خیلی هم به همه خوش گذشت به خصوص به تو که خیلی توی جمع احساس راحتی می کردی .
مامانی عاشق تو و ساره جونه.