سفر به كندوان
نزدیک دوماه که فرصت نکردم بیام و وبت رو به روز کنم شیرینکم.حجم کارم خیلی زیاده و تو ناقلا هم که دیگه تا من رو خواب نکنی نمی خوابی!کوچکترین فرصتها رو برای جبران کم خوابی هام می ذارم!یه مدتی هم تو قهر بودم اخه مطلبی که نوشته بودم پاک شد و من اه از نهادم بلند شد !وقتی برای دوباره نوشتن هم نداشتم!
وقتی اومدم دیدم که چقدر دوستان نظر گذاشتن و من شرمنده لطفشون شدم که احوالپرس من بودن ومن نرسیدم جواب بدم!
امروز فرصتی پیدا کردم که پست های قبلیم رو ویرایش کنم و این پست هم برای نیمه دی و اون چهار روز تعطیلی بود که بالاخره اپ شد!
چندروز پيش تصميم گرفتيم چندروز تعطيلى رو بريم كندوان.
براى تبريز بليط هواپيما گرفتيم.شاد وخندان رفتيم فرودگاه مهراباد بعد از گرفتن كارت پرواز و ورود به سالن ترانزيت بعد از يك ساعتى تاخير رفتيم سوار اتوبوس شديم كه بريم سوار هواپيما بشيم در اتوبوس بسته نشده گفتن بيايين پايين كه هواپيما نمى پره!ما هم دست از پا درازتر برگشتيم به سالن و دوباره منتظر !بدشانسي كفشهاى تو نازگلى رو گذاشته بوديم تو بار و همش مجبور بوديم بغلت كنيم!يك ساعت ديگه گذشت وما خبري از پرواز نبود گذاشتيم با جوراب راه بري ديگه نميشد تو بغل نگهت داشت و دلت مى خواست همه جا رو وارسي كنى!با شوق فراوون شروع کردی به گشت وگذار!
اعلام كردن به خاطر بدى هواى تبريز هواپيما امكان نشستن نداره وپرواز لغو شد .بابايى هم كه هيچ وقت اجازه نميده هيچ چيز برنامه هامون رو بهم بزنه بليط رفت وبرگشت رو باطل كرد وگفت با ماشين ميريم.
بعضي مسافراى هواپيمايى اتا كه از دوازده شب تا ده صبح هنوز علاف بودن بازم به ايران اير كه سر دوساعت تكليف مسافرش رو روشن كرد !
برقى چمدونمون رو گرفتيم ورفتيم تاكسي فرودگاه!راننده تاكسى چمدون رو گذاشت روى صندلى عقب كه داد من وبابايى بلند شد !جاى چمدون صندوق عقبه وجاى مسافر رو صندلى!راننده هم كه صندوق عقبش رو پر از خرت وپرت هاش كرده بود گفت:همينه شما بايد خودتون رو يه جور بغل چمدون جا بدين!واقعا تاكسي فرودگاه مارو ببين!
تاكسى رو عوض كرديم وبا يه تاكسي ديگه رفتيم خونه .پريديم تو ماشين وزديم به جاده. چه صفايى داشت اطراف جاده تماما پوشيده از برف بود و خلوت .خواهرجون هم لحظه شمارى مي كرد كه بريم برف بازى!
در جاده.
بین راه برای نماز وناهار توقف کردیم. بعد از وضو داشتیم قندیل می بستیم !بابایی وارد رستوران کنار مسجد شد تا غذا سفارش بده.مامانی هم تا وارد رستوران شد چشماش گرد شد وبه بابا گفت:عزیزم چرا سطل اشغال رو گذاشتی رو میز؟
بابا هم لبخند ژوکوند تحویل مامان داد و گفت: یه نگاهی به بقیه میز ها بکن!و مامانی متوجه شد که هر میز یک عدد سطل اشغال داره!!!!بابایی ابراز داشت که لابد مدیر رستوران نمی خواسته دید بصری مون با اشغالهایی که حین غذاخوردن توووولید می کنیم خراب بشه اینه که ترجیح داده فوری!اشغال هامون رو بندازیم تو سطل!!!
خب دیگه مامان که فقط نون وماست خورد و برای اولین بار خوشحال بود که ثنا خوشگله کم غذاست!چون نقل من فقط پلو خالی خورد با دوغ!ولی در عوض بابا وساره گلی دلی از عزا در اوردن و مرتب هم به به چه چه می کردن که عجب گوشت خرش خوشمزه است!با پیاز می چسبه!!!(اخه مامانی احتمال میداد خر زبون بسته ای قربانی این رستوران شده باشه!)
وقتی ادم می تونه با انگشت دونه دونه برنج بگذاره دهنش چه لزومیه به قاشق!
جمع چهار نفره ما!
کندوان.
دور از هیاهو و دود وغبار شهر.
هتل صخره ای لاله .
چهارمین هتل صخره ای دنیا.روستایی های زحمتکش با تیشه وکلنگ یکی یکی اتاقهای این هتل رو از دل صخره به زیبایی هر چه تمام تر در اورده بودن!
بعد از طی شصت هفتاد تا پله رسیدیم به سوییت خودمون!
در ورودی سوییت که کل اون توی این صخره عظیم ساخته شده.
ثنا خوشگله در حال وارسی محل جدید سکونت! که در واقع یه غار مدرن بود!
مامانی من جای خودمو تو این خونه!پیدا کردم!
رستوران هتل و .
مامانی به نظرت این چراغ فیتیله ای مخصوص نی نی ها نیست؟
رژیم نون خالی!
فدای اون لبهای خوشگلت بشه مامان!
ساره بلا طوری رفتار می کنه که بابایی همه چیز مرتبه!!!!
یه روز رفتیم سمت ارومیه تا دریاچه ارومیه رو ببینیم.در راه کنار دریاچه ایستادیم برای برف بازی.
ساره جون روی برفها نشسته تا قد خواهرجونش بشه!
در تلاش برای ساخت یه گلوله برفی!
حالا قراره کی رو هدف بگیری خوشگلم؟
مامانی فکر نمی کنی خیلی به خطر نزدیک شدی!
ساره گلم مشغول اکتشاف منطقه.
قایق قدیمی به گل نشسته.
و دریاچه خشک شده.
ارومیه رستوران غزال ناهار خوردیم وبعد یه گشت زنی برگشتیم هتل.
هوا نزدیک ده درجه زیر صفر بود!ولی فوق العاده تمیز و مطبوع ما!
مامانی چقد برف اینجا لیخته!(ریخته)
برف بازی می خوام.دوباره.
مامانی کمک!گیر کردم!
عروسک خواهر جون که تو مسافرت شما صاحبش بودی!
این یعنی مامانی دیگه عکاسی بسه!
تو رو خدا کمک!
بازی قایم موشک شما دوتا خواهر تو سوییت.
مامانی میشه بگی گوشیت رو کجا قایم کردی؟
نوگل های من عاشقتونم !