نازگل من
شیرین عسل من !از این دقت و توجه ات که روز به روز بالا تر میره در تعجبم!شاهکار خلقت خدا ست رشد هوشیت با این سرعت!!!!اهنگ روزمرگی رو که کند می کنم بیشتر متوجه جزئیات پنهان وجالب رفتاری ات میشم!خیلی خیلی در حیرتم که چطور می تونی در لیست شماره تلفن های گوشیم از روی نوشته فارسی کلمه مامان(مامان جان) علی(بابا) باباعلی(باباجون)زهرا(خاله) رو پیدا کنی و به من میگی اجازه میدی به مامان جان(زنگ بزنم)؟ومن متحیرانه میگم بله بفرمایید زنگ بزنید !
دختر نازم خیلی مودب هستی تحت هیچ عنوان اره نمی گی فقط میگی بله.اگر هم یکی از ما دست از پا خطا کنه ویه اره از دهنش در بیاد فورا مچش رو می گیری و میگی ایه (اره)نه بعیه(بعله).
اخیرا هم خواهر جون رو به اسمش خطاب می کنی و می گی "سایه"!وقتی می خواهی از فاصله دور ساره جون رو صدا بزنی این حالت تشدید میشه!!!!
اینم خریدهای منه مامانی!
وای!دلم برای این پاستیله لک زده!
اخ جونم پاستیل ابی!!!(حالا این پاستیل ابی هم برای خودش حکایتی داره! )
اقا اون خرید های منه .
انتخاب میوه
کدوم شیرینی خوشمزه تره؟
یه کار جالب دیگه هم که می کنی اینه که تشکر می کنی اون هم خیلی بجا.هر کسی برات کاری انجام بده بلافاصله میگی :ممنونم.نمی دونی چقدر کیف میکنم از اینکه همیشه حواست هست وامکان نداره یادت بره تشکر کردنت.
البته این از دوتا خلق نیکو رو از مهد یاد گرفتی و من در مورد اموزش این دو دخیل نبودم.(همین جا مراتب سپاس وقدردانی خودم رو به مربی مهدت نداجون اعلام میدارم!)تازه من بد اموزی هم برات دارم چون مرتب اره از دهنم در میاد و تو نقل ونباتم دچار دوگانگی شدی یه دفعه وسط بعله ات یه ایه هم میگی!
چند روز پیش که دوتا خواهر باهم حموم بودین و تو زودتر اومدی بیرون وبدو بدو اومدی تو اتاق خواهر واز این فرصت طلایی بدست امده خیلی خوشحال بودی !و ذوق زده کلیه وسایل خواهر رو بررسی کردی!
مامانی به نظرت چرا خواهرجون عروسکهارو گذاشته اینجا؟
خب الان بهترین کار تو فرصت باقیمانده چیه؟
اهان !خوابیدن تو تخت ساره می چسبه!
هنوز هم فرصت دارم!ببینم این بالا چه خبره!
مامان فقط دارم می بینم ساره جون مشقاشو نوشته!
خونه عروسکی خواهر رو هم باید یه کم مرتب کنم!
مشکلیه!
در نهایت وضعیت اتاق خواهر که روحش هم هنوز بیخبره!وای از حموم بیاد چی میشه!
البته طی اموزشهای متوالی اخیرا هر وقت می خوای وارد اتاق خواهر بشی در می زنی ومیگی اجازه ی خواهر؟و خواهر جون هم با هماهنگی های قبلی که با من کرده تا این اموزش در تو پایدار بمونه با لبخند میگه: بفرمایید.
ولی پشت سرت یواشکی با التماس از من می خواد که ببرمت بیرون ومن با ترفند حواس پرتی میارمت بیرون.و الان دیگه اگر خواهر هم اجازه نده قبول می کنی که وارد اتاقش نشی و دیگه از گریه زاریت پشت در اتاق ساره جون خبری نیست!
بابایی با خواهرجون می خواستن نمازشون رو بخونن .بابا بهت گفت :ثناجون بیا پیش ما نمازت رو بخون.ثنا:باسه(باشه)بعدش زود دویدی رفتی دو دستشویی و استینت رو بالا زدی !ما همین جور متحیر نگاه می کردیم که می خوای چکار کنی؟دیدیم ادای وضو گرفتن رو در میاری و صدای شر شر اب رو هم تقلیدمی کنی!
بعضی وقتها که روی تخت خواب مامان وبابا خوابت میبره سرت رو می گذاری روی چوب پایین تخت و می خوابی ! حالا چرا اونجا رو بجای بالش انتخاب می کنی الله واعلم!
شلوارت رو از توی کمد اوردی و به پای مامان قد میگیری ومیگی اندازته!مامانی
یه بار مامانی ضمن اموزشهای نشستن روی لگن لباسهای عروسکت و پوشکش رو دراورد وعروسک رو گذاشت روی لگن عروسکی و به شما نقلی طلا گفت که نی نی هم نشسته که پی پی کنه !از اون موقع به بعد کلیه نی نی هات لخت مادرزاد توی خونه می چرخن!
هر چقدر هم که مامان دوباره اون عروسک رو پوشک می کنه ولباس تنش می کنه می بینه دو دقیقه بعد عروسک عریان شده!وسط اتاقه!
اینجا هم با هر چقدر اسباب بازی که می تونستی تو بغلت بگیری خوابت برده! البته اون نی نی کذایی هم تو بغلته!
یه اهنگی هست که میگه "من با تو مشکل ندارم تو شکرخانوممی محاله با تو بلرزه دلم حتی یه کمی"ساره جون به بابا میگه میشه این اهنگ رو بریزی روی فلاش برای من؟بابا می پرسه:برای چی می خوای؟ساره بلا هم میگه:می خوام بدم به شوهرم!!!!!!!!! !
بعد به من میگه مامان تو خوشحالی؟من میگم:چطور؟میگه چون مثل اینه که بابا داره این اهنگ رو برای تو می خونه!
اخیرا CDاموزش بدو تولد تا پنج سالگی رو تبلیغ می کنن با این عنوان که اگه تربیت بچه تون براتون مهمه!!!حتما این CDرو بخرین!ساره جون میگه مامان میشه اینو بخری واسه ی تربیت ثنا؟بعد اگه خوب جواب داد بدیش به من برای تربیت بچه ام!!!!!
مدرسه ساره جون ایام محرم. مراسم شله زرد پزون.
گردهمایی دوستهای خواهر.
مامان جون شما هم نظری داری بگو!
قبول باشه دختر مثل گلم.
یه روز که تصمیم گرفتی مراسم مسواک زدن رو خودت اجرا کنی!به تقلید از ما!!!!
و اولین کارت هم این بود که جعبه اسباب بازی ات رو بعنوان چهار پایه انتخاب کنی!
حالا یه کمی اب باید بخورم!
حالا دیگه اینه رو بی خیال!دندون های عقب باید درست مسواک بخورن!
(قفل در کابینت ها که طی یک زورازمایی از گردونه خارج شدن!)
لباس مامان جان یه گوشه اش چاک داشت به مامان جان میگی :لباست خلابه(خرابه)؟
خیییلی شیرینی نازگلم!خییییییلی!