ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

نى نى عسلك

نوروز 93_قسمت 1

1393/1/30 16:37
نویسنده : ماماني
1,946 بازدید
اشتراک گذاری

دلبندم . عروسک ملوسم.سومین عیدت مبارک. حالا دیگه سه ساله که ما لحظه سال نو دووو تا شیرین تر از عسل رو کنار خودمون داریم.

امیدوارم که امسال برای ما وهمه دوستانمون سال سلامتی وشادی باشه.

لحظه تحویل سال نو در کنار هم ودست در دست هم دعا کردیم که اشیانه پر مهرمون همیشه برقرار وپایدار بمونه و خداوند  الطافش رو هر روز بیشتر از روز قبل نصیب حال ما کنه.امین.

 

هفت سین امسال با هنرمندی ساره جون شکل گرفت.خیلی قشنگ ورویایی شده بود.بخصوص اینکه سال تحویل شب بود و  شمع های روی میز یه حالت معنوی بوجود اورده بود .

  

ساره جون با رنگ ویترای روی بلورها نقاشی های خیلی زیبا کشید و دعای سال تحویل رو برامون روی یه کارت بزرگ نوشت. 

                   

 

                    

بعد از سال تحویل هم خانواده عمه جون مهمونمون شدند و تا کلی وقت بعد از شام با سارینا جون هم بازی بودی.

 

فردای سال تحویل رفتیم اصفهان برای دیدن اقوام مامان .ظهر رسیدیم ومستقیم رفتیم کوه صفه. دایجون محمد همه رو برای ناهار در رستوران کوه دعوت کرده بود.

رستوران بالای پله ها بود و می خواستی همه پله هارو خودت بیایی بالا!گریه

باد شدیدی می وزید و من در اضطراب اینکه سریعتر برسیم به رستوران که یک وقت خدای نکرده سرما نخوری اون هم در ایام عید!استرس

مامانی ببین خودم بلدم برم بالا!

 

 در رستوران همه منتظر ما بودن .خانواده ما وخانواده خانوم دایجونت جمع بودیم.حسابی که شیرین زبونی کردی برادر زن دایجونت ازت خواست که قاشقت رو بهش ببخشی تا بده به نی نی اینده اش !یه اخمی به ابرو انداختی و با حالت غضب گفتی:نیمیدم!بعد چند دقیقه روی صندلی ایستادی و یکی یکی به همه اشاره کردی و می گفتی:مامان جان دوسم داره!مامان:بعععله.خیییلی دوستت داره!خطاب به باباجان گفتی:باباجان دوسم داره!مامان.بعله دوستت داره.و همین طور به خاله ها و بقیه اعضای حاضر اشاره می کردی و اعلام می کردی که دوستت دارن!!همه هم ذوق می کردن که از محبتشون نسبت به خودت اگاهی داری!!!به برادر خانوم داییت وخانومش که رسیدی گفتی:اینا دوسم ندارن!!نیشخندهمه منو دوس داره (دارن)اینا منو دوس نداره.

حالا طرف مقابل هم سعی داشتن با( به خدا دوستت داریم حالا کوتاه بیا ) عقیده ات رو تغییر بدن ولی زیر بار نرفتی که نرفتیخندونک!

نتیجه اخلاقی :  هیچ وقت به اموال بچه اظهار تمایل نکنین!!!!!

خسته نباشی عروسک.

مامانی عجب ویو یی داره!!!دلخور

                                             

اولین عید دیدنی. خونه دایجون بزرگ مامان.

                           

 

                                     

یک روز هم در باغ دایجون اخری مامان که یکی از خونه هاشون رو هم برای اقامت به ما داده بودن (مرهون محبتهاشون هستیمبوس)گذروندیم .

                                      

وای خواهر جون چی شد!

                                     

ثنا خوشگله وارد جمع بزرگان مجلس میشه.

 

                          

 با گلسا تنها نوه دایجون که سه ماه ازت بزرگتره دوست شدی  البته این دوستی خیلی فراز ونشیب داشت!

                           

 زیر استخر بادی قایم میشدین و کلی می خندیدین

                         

 

                         

یه دفعه گلسا جون تصمیم گرفت از زیر استخر بادی بیاد بیرون واز روش بپره !که افتاد روی سر ناناز مامان وگریه ...ومیونه تون شکراب شد!

                          

دوباره اشتی کنون ولی!

سر تاب وسرسره دعواتون شد.خب طبیعی بود.گلسا همیشه مالک بلامنازع تاب وسرسره باغ پدربزرگش بود حالا یه صاحب دیگه هم پیدا شده بود!تو هم که از روی تاب پایین نمیومدی!تقریبا تمام مدت رو تاب جا خوش کرذه بودی!

مامانی من اوقاتم تلخه از دست این گلسا!

                           

صبا جون فک نمی کنی وایساده نمی تونی سر بخوری!

   بزار ببینم خودم می تونم؟شاید یه رکورد به جا گذاشتم!

                                    

هادی نقله!

                                       

شب در رستوران.

ساره با مریم دوستش که نوه عمه مامانیه.

پیتزا چطوره ساره جون؟

                    

خوشگل مامان هم از شدت خستگی از سرشب خوابیدی.

                             

و چهل ستون .

                           

تو این مسافرت یه خطر بزرگ از سرت ردشد !!!!ترسو

 داشتی با خودت بازی می کردی که یه دفعه هوس کردی لباس بابایی رو که از چوب لباسی اویزون بود بیاری تو بازی!اونو از روی چوب لباسی کشیدی . یه چوب لباسی سنگین چوبی ایستاده با ده تا شاخه !چوب لباسی با همه لباسهاش برگشت روت!و من که فقط جیغ می کشیدمگریه! اگه اون شاخه ها بهت اسیب زده باشن یا تنه اش روی سرت افتاده باشهترسو!زیر لباس ها معلوم نبود کجایی!سریع لباسها رو کنار زدم. خدارو شکر دیدم که هیچ قسمت چوبی بهت برخورد نکردهخسته !ولی خیلی ترسیده بودی بغلت کردم و اونقدر نوازشت کردم تا اروم شدیبوس.مثل یه معجزه خدا خیلی به تو ومن رحم کرده بود!بابا و ساره که از جیغ های من وحشتزده از خواب خوش پریده بودن وقتی پیش ما رسیدن که دیگه تو بغل من داشتی گریه می کردی !

بعد از سه روزی که اصفهان بودیم برگشتیم تهران تا برای مسافرت بعدی اماده بشیم.قرار بود بریم انتالیا.

 

پسندها (6)

نظرات (14)

مامان خمبل و فنقول
3 خرداد 93 23:12
چه اصفهانیهای مهمون نوازی دستشون درد نکنه
ماماني
پاسخ
خيلى.به خصوص دايي هاى من كه فوق العاده ان از مهربونى وبخشندگى و البته دست ودلبازى.
مامان خمبل و فنقول
3 خرداد 93 23:13
واقعا هادی کوچولو "نقله"
ماماني
پاسخ
اره خداييش خييييلى جينگوليه.
مامان امیر طاها
4 خرداد 93 11:36
سلام ان شاالله هميشه به سفر و شادي و وقت خوش صورت گل دخترا رو ببوسين من دنبال يك دوست مي گردم كه اسم دخترش گلساست مي خواستم ببينم اين گلساي ناز شايد دختر همون دوست قديمي باشه اگه اشكالي نداره مي تونم بپرسم اسم مامان گلسا سپيده هستش و اسم باباش رضا ؟ ممنون ميشم جواب بدين آخه ده ساله دنبال اين دوست قديمي مي گردم و هيچ نشوني ندارم
ماماني
پاسخ
سلام دوست خوبم.ممنونم از لطفت.و از اينكه به ما سر مى زنى. گلسا جون اسم مامانش ليلا است و پدرش مسعود.ان شا الله زودتر دوستت رو پيدا كنى!
سپیده
4 خرداد 93 15:44
خانمی نتونستم عکسهای تولد ساره عزیز رو پیدا کنم ولی یلدا رو ثبت کردم. اگه لینک تولدش رو ارسال کنی تا اونم ثبت کنم
ماماني
پاسخ
عزيزم فكر كنم منظورت تولد ثناجون بود!هنوز عكساي تولدش رو نگذاشتم .تولد ساره جون چند هفته ديگه است!
maryami
4 خرداد 93 22:46
دخترای ماهی دارین.خدا حفظشون كنه خداروشكر كه به خیر گذشت و ثنا جون چیزیش نشد.زندگی همیشه به كام
ماماني
پاسخ
متشكرم عزيزم. از اينكه برام نظر گذاشتى ممنونم دوستم.
پریسا
5 خرداد 93 2:16
به به چه پست طولانی و قشنگی مامانی دستت درد نکنه ماشاااالله ثنا چه شیرین عسلی شده ساره جونم که دیگه خانوم شده همیشه به سفر و شادی خوش بگذره دوست خوبم.
ماماني
پاسخ
ممنون دوست خوبم.
مامي طاها
5 خرداد 93 8:05
سلام دوست خوبم عكس هاي قشنگي بود و صد البته دختراي زيبا صورت گلشون رو ببوسين و براشون آرزوي سلامتي دارم من كل وبلاگتون رو خوندم يعني خيلي وقته مي خونم و لذت مي برم اميدوارم هميشه موفق باشيد عكس هاي اين آپتون هم عالي بود ان شاءا... هميشه به سفر و شادي غرض از مزاحمت من خيلي وقته دنبال يك دوست قديمي هستم كه الان يه دختر داره به اسم گلسا و شباهت عجيبي هم به اين گلسا خانوم شما داره مي خواستم ببينم اسم مامان و باباي اين گلسا خانوم سپيده و رضاهستش يا نه ؟ ممنون ميشم جواب بدين
ماماني
پاسخ
سلام خانوم. متشكر از نظر لطفت.محبت داري شما. نه عزيزم مامانش ليلاست وباباش مسعود. چه دوست خوبى هستى كه دوستى ات رو فراموش نكردى و هنوز به ياد دوستت هستى .موفق باشى.
ستاره
7 خرداد 93 0:20
دخترتون خيلي شبيه خودتونه
ماماني
پاسخ
درسته.همه ميگن.عزيزدلمه.
مامان زری
10 خرداد 93 0:35
زهره جون یادم رفت پیام قبلی رو خصوصی کنم لطفا تایید نکن
ماماني
پاسخ
باشه عزيزم.
مامان آرين
10 خرداد 93 8:00
چه هفت سين قشنگي، دست ساره جون درد نكنه كه اينهمه با سليقه و هنرمنده هميشه به گردش و شادي عزيزم ثناي گلمو ببوس
ماماني
پاسخ
ممنونم.خاله جون. ساره جون دختر فوق العاده ايه!لطف دارى عزيزم.
محمدرهام ومامان سمانه
10 خرداد 93 10:32
ای جانم خداروشکر که به خیر گذشته وبرای عروسک اتفاقی نیفتادههمیشه به گردش وشادی باشید
ماماني
پاسخ
خيلى خدا رحم كرد!خدا همه كوچولوها رو واسه ى مامان وباباشون حفظ كنه. ان شا الله. متشكرم.
مامان دینا
17 خرداد 93 16:33
سلام به به چه هفت سین قشنگی واقعا آفرین به ساره خانم هنرمند و رمانتیک . شما که اصفهان اومدید خوب یه دفعه یه سر هم به یزد میزدید ارزش یه بار دیدنو داره البته اگه تا حالا یزد نیومید . خدا رو شکر ثنا جون آسیبی ندید واقعا خدا رحم کرد .گل دخترا رو از طرف ما ببوسید
ماماني
پاسخ
سلام دوست خوبم. من يه بار در كودكى يزد اومدم و يك ماهى يزد بودم ومدرسه اونجا مى رفتم.البته نمراتم يه دفعه از بيست رفت رو سيزده!!!!مى دونى چرا؟خب معلومه!من لهجه معلممون رو نمى فهميدماون موقع زمان جنگ بود و ما هيچ كدام از ديدنى هاى يزد رو نديديم!ولى دوست دارم باز هم با خانواده ام بيام يزد رو ببينم! خدا ثنا جون رو دوباره بهمون داد.ممنونم.
الى
3 مرداد 93 5:01
سلام اميدوارم خوب و خوش باشيد منتظر پست بعدى هستم
مامان سونیا
5 مرداد 93 10:27
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود صد حیف ازین بساط که برچیده می شود در این بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آن کسی ست که بخشیده می شود عید شما مبارک
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد