سه ساله شدى قشنگم!و اما جشن تولد....
سه ساله شدى قشنگم!و اما جشن تولد.... عروسك نازم سه ساله كه وجودت به خانواده ما شور ديگه اى بخشيده!روح طراوت وتازگى تو خونمون موج مىزنه به خاطر وجود دو تا گل نوشكفته زندگيمون!دوستتون دارم خوشگلاى من!
امسال سالروز تولدت مصادف با سيزده رجب روز ولادت باسعادت على(ع)بود .سال قبل هم با تولد امام موسي كاظم مصادف شده بود.چقدر روز تولدت خوش يمنه عزيزم!
امسال به پيشنهاد بابا،تصميم گرفتيم جشن تولدت رو درkid's club باشگاه انقلاب بگيريم.جايى كه خيييلى دوست دارى و هر پنج شنبه مى برمت اونجا تا حسابى بازى كنى !خيييلى هم بهت خوش مى گذره!
برگزاری مراسم برعهده مربی های اونجا بود ولی چیدن میز عصرونه رو خودم برعهده گرفتم.
تم تولدت رو تم بستنى انتخاب كردم كه خيلى تم جالب و در عين حال خاص و تك بود!و با دکوراسیون اتاق تولد هماهنگ بود.همه چیز به شکل بستنی قیفی!
کارت های تولدت .
متن کارتت که شعرش هم مامان به سختی سروده!
ورودی کلوب که با طراحی تم هماهنگ بود و با رنگ فسفری نقاشی شده بود و خیییلی زیبا بود.
عکس از این اویز که نصب شده تو کلوب بود رو پیدا نکردم.
اتاق تولد.
سالن بازی بچه ها.
و ثنای ناز من!خواب الود!
تازه از خواب بیدار شده بودی و با خودت سرگرم بودی. و دوستات هم سرشون حسابی به اسباب بازی ها گرم بود. هر کدوم از بچه ها یه جایی داشت بازی می کرد!
کسی در خونه ام رو زد؟
چند تا عکس از دوستات.خوش وخرم مشغول بازی.
بعد از اینکه بچه ها با اسباب بازی ها بازی کردند نوبت به بازی های گروهی رسید بچه ها دو گروه شدند و هر گروه که زودتر می تونست توپ هارو بندازه توسبد برنده میشد البته هر بچه باید میرفت تو گونی وبا بپر بپر خودش رو به مقصد میرسوند.بعد هم نوبت طناب کشی بود که مامانها هم توی بازی سهیم شدند و کلی جیغ و هورا کشیدند!و بالاخره همگی جمع شدیم تو اتاق تولد. 
مامانی جایزه اش چیه من اینجا وایسم؟
این هم گیفت های تولد.یه چراغ قوه به شکل بستنی قیفی و اسمارتیز و شکلات و پشمک که توی نون قیفی کوچک به شکل بستنی درست کردم و داخل یه ظرف که اون هم به شکل نون بستنی قیفی بود.
کلی وقت با خوردن پاپ کورن مشغول بودی!
مامانی تموم شد!بازم بهم پاپ کورن میدی؟
خب حالا من اینجا باید چیکار کنم؟
من خسته شدم!
لباس تولدت با طرح بستنی قیفی.
و بالاخره کیک رسید!!!هوررررا!
دوستات هم طاقت نیاوردن روی صندلیهاشون بشینند !همگی دوست داشتند کنار تو بمونند!
و کیک به شکل بستنی قیفی.
عاشق شمع فوت کردنی !ایشالا شمع 300سالگیت رو فوت کنی !دلبندم!
دیباجون به خواهرکوچولوش داره کمک میکنه بهتر مراسم رو ببینه!
همه دارن در فوت کردن شمع کمکت می کنند!
من نمی خوام عکس بگیرم!
.......بععععله و باز هم مشکل عکاسی!البته از فردای تولد لبخند به لب به مامانی گفتی :میشه شما از من عکس بگیری؟
به پیشنهاد خواهرجون سه تایی کیک رو بریدیم !من و تو و ساره گلی!
و بعد هم خودت تنهایی!
مامانی مطمئنی این اسکوپ رویی خوب سرجاش چسبیده؟
جمع دوستات که برای باز کردن کادوها نشستن روی صندلیهاشون بالاخره!
تعداد دوستانت که در جشنت حضور داشتند 15 نفر بودند ولی همه جمع نشدند!
دفترچه یادگاری ثناجون !عکس جلدش و برگه هاش.
و بعضی از یادگاری های قشنگ.
بذار از فرصت استفاده کنم!
و برای عصرونه اول از کوچولوها پذیرایی شد.با یه مینی پیتزا!
بعد هم نوبت مامانها شد که البته کوچولوها هم سهم بردن!
الویه که مامانی طرح بستنی رو روش پیاده کرده!
کوکو سبزی پیراشکی گوشت سالاد میوه کیک مرغ سالاد کلم سالاد ماکارونی کوکو سیب زمینی از برنامه های میز بود.
اماده کردن و حمل ونقل همه این خوردنی ها به باشگاه بر عهده مامان بود که خیلی برای مامانی دردسر داشت ولی به خاطر روی گل تو نازنینم سختی هاش هم شیرین بود!
بعد تموم شدن تولد باز هم دلت می خواست بازی کنی ولی دوستات همه رفته بودن!
خودم تنهایی بازی می کنم!
و بالاخره خسته از اون همه هیاهو روی زمین خوابیدی که کارتون ببینی!و ساره نازنینم هم باهات همراهی میکرد!
مامانی من خوابم میاااااد!
عروسک نازم .برای گذاشتن این پست شاید بیشتر از پنجاه بار صفحه اش رو باز کردم و در همون لحظه اول بستم چون که میومدی و دستم رو می گرفتی وبا خودت می بردی تا باهات بازی کنم یا کارتون ببینم !با وجود این و همه مشغله هایی که دارم نهایت سعی ام رو می کنم تا خاطرات قشنگتت رو بنویسم!با همه وجودم دوستت دارم دلبندم!
داره
من قالب عدد رو داشتم دوستم.
