اين دو تا خواهر!
ديشب خونه مامان جان بوديم خاله مريم وخواهر جون داشتن باهم كشتى مي گرفتن كه يه دفعه ثنا خانوم با گريه وجيغ اومد وسطشون وخاله رو كنار زد ودست خواهر جونشو گرفت وبا همون حال كه حالا غرغر هم بهش اضافه شده بود وزير لب إإإإميكرد ساره گلى رو كشيد تو اتاق بغلى .بعد هم با كشيدن دست خواهري بهش تفهيم كرد كه بشينه رو تخت واز جاش جم نخوره!!اخه اين دختر گلي ما خيلى خواهر دوسته .ساره جون تا مى شينه ثنا مى پره تو بغلشو لم مى ده بهش ودوتايي تلويزيون نگاه مى كنن .وقتى هم كه ثنا جون غذاشو خورده ساره رو به كمك مى طلبم كه با ترفند هاى خاصش يه چند تا قاشق بيشتر بچپونيم تو دهن اين عسل دونه . با خنده هاى ساره مى خنده وبا گريه هاش گريه مى كنه .فقط خدا نكنه در اتاق ساره گلى باز باشه خودشو همچين مياندازه تو اتاق كه انگاري رسيده با كعبه ارزوهاش .بعد هم بلافاصله كشوهاي ميز خواهري رو خالي مي كنه وسط اتاق اون وقته كه صداي جيغ ساره ميره به اسمون .عجيب علاقه خاصي به مداد رنگي هاوماژيك هاي خواهرجونش داره رو ديوار هاي اتاق ساره هم پر شده از هنرمندي هاش با ماژيك .ساره ميگه من نمي دونم چرا رو ديوار اتاق خودش ماژيك نمي كشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟زبله، مادر جون، مي خواد اتاق خودشو مرتب نگه داره!!!!!!!سر بغل ماماني باهم دعواشون ميشه ،ثناكوچولوي من فكر مى كنه بغل مامانى فقط مال اونه واين خواهر جونه كه اومده وجاشو گرفته!!!!!.خلاصه اين دو تا خواهر با هم عالمى دارن !خدايا اين دو نازنينمو در پناه خودت حفظشون كن .امين
اینم چهل ستون اصفهان در باغ موزه هنر اللهیه!