ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

نى نى عسلك

 

                                   

 

در ادامه...

و دوستان عزيزم كه تمايل داشتند من رو همراهى كنند،خوشحال ميشم در پيج اينستاگرامDRZOHREHMORTAZAVI ببينمشون.
1 شهريور 1394

مطلب

ديشب از خواب بلند شدى و سراغ بادكنك پاتريكت رو گرفتى!!!!باباجان چندروز پيش براى شما يك بادكنك فويلى شبيه پاتريك در كارتون باب اسفنجى رو خريده بودند كه خيلى دوستش داشتى و وقتى با بچه ها به حياط رفتي تا بازى كنى اون رو هم با خودت بردى! نيمه شب تازه به خاطر اوردى كه بادكنكت رو پايين جا گذاشتى ديگه اشك بود كه از چشمهاى قشنگت دونه دونه پايين ميومد حالا كى اين اتفاقات افتاد ؟ساعت سه نصفه شب! هر چقدر برات توضيح دادم كه تا هوا روشن بشه ميريم مياريمش الان چشمهاتو ببند ولالا كن،هيچ افاقه نكرد تا اينكه با گريه از تخت اوردمت پايين،رفتى پيش بابا وبابا رو بيدار كردى و ....:بابايى ميشه شما برى بادكنكم رو بيارى؟؟؟؟؟.......و مگه ميشه بابايى اين درخواست مو...
6 دی 1393

بدون عنوان

پست تولد ساره جون رو قبل از پست شیرین زبونیهات گذاشتم.پستهام از نظر زمانی باید یه کم جابجا میشدن!!!!! ...
20 آذر 1393

از کارگاه های مادر وکودکت!

(ده شگفتی) اسم اخرین کارگاه مادر و کودکی بود که دوتایی باهم رفتیم. هر جلسه یک کار خاص انجام می دادی در کنار من!و خیلی خیلی کلاستو دوست داری!یه کلاس فوق العاده جذاب و پرشور ونشاط!   جلسه اول موضوع کار رنگ وچسب بود. مراحل كار رو روى تصاوير نشون دادم.                                                                                           و تابلوى هر كدوم از بچه ...
10 مهر 1393

از شیرین زبونی هات

بعد از یه اسباب کشی پر وپیمون دوباره مامان برات می نویسه دلبندم: عزيز دلم!چقدر شيرينى!هر حرفى از دهنت بيرون مياد دلم مى خواد بخورمت بس كه شيرين حرف مى زنى !بسيار دقيق هستى وبه جزييات خيلى توجه مى كنى و اين خيلى برام جالبه!                                              توجه ات به يادگيرى انگليسى لذت بخشه!چند روز پيش چند تا كارت حيوانات رو براى من اوردى واز من پرسيدى:what is this?و من هم اين طورى مونده بودم!!!!فكر نمى كردم به اين زودى سوال رو تو بپرسى!!! و حالا هم what is your name?وhow old are you?رو از همه سوال ...
13 مرداد 1393

دختركان من

دختر که داشته باشی، با خود تصور می کنی پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای زیبایش -وقتی کمی بلند تر شوند- و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان   دختر که داشته باشی، خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود و خنده ی از ته دل امانش را می برد-   دختر که داشته باشی انتظار روزی را می کشی که با هم بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده گرانبهاترین گردن آویز دنیا شود که بیندازیش به گردن دخترت   دختر که داشته باشی گاهی دلت می لرزد از فکر ای...
20 تير 1393

تولد ساره جون

جشن يازدهمين سال تولد ساره جون بود. امسال هم دوستان هم كلاسى ساره جون مهمون ما شدند.ولى اينبار با مامانهاشون.ساره جون دوست داشت تم تولدش تينكربل باشه. مامان هم براى ساره لباس تينكربل رو دوخت.البته قرار نبود مامان لباس بدوزه.ولى وقتى خياط گفت كه براش سخته برگهاى دامن رو درست كنه !مامان هم تصميم گرفت خودش لباس ساره جون رو بدوزه!این هم از مزیت های داشتن مامان هنرمند! لباس هم خيلى زيبا شد وكاملا هم شبيه لباس تينكربل!و ساره جون فوق العاده لباسش رو دوست داشت!   به خاطر محدودیت در گذاشتن عکسهای ساره جون و دوستاش عکس های دیزاین تولد رو بیشتر گذاشتم.                       &n...
13 تير 1393

مطلب

چندروزه كه مسواك زدن رو به عنوان برنامه شبانه قبل از خواب به طور مرتب برات انجام ميدم.روى يه چهارپايه كوچيك مى ايستى و دهن كوچولوت رو باز مى كنى تا مامان برات مسواك بزنه!اون لبهاى كوچولويى كه سفت بهم فشارشون ميدادى تا مبادا مامانى فكر مسواك زدن رو به ذهنش خطور بده حالا تا اخر باز ميشن تا مامانى با مسواك خمير دندان دار كرمهاى توى دندونات رو دربياره و همزمان قصه اون كرم بلا كه لابلاى دندونات قايم شده و دمش پيداست و هى از دست مامان فرار مى كنه تا بالاخره مامانى گيرش مى اندازه وبا مسواك ميارتش بيرون ،رو گوش ميدى،و بعد  هم با يه استكان كوچولو اب مخصوص خودت دهانت رو شستشو ميدى!روزهاى اول تا اب تو دهنت مي كردى زود تف مى كردى و بلد نبودى تو دهن...
9 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد