مطلب
چندروزه كه مسواك زدن رو به عنوان برنامه شبانه قبل از خواب به طور مرتب برات انجام ميدم.روى يه چهارپايه كوچيك مى ايستى و دهن كوچولوت رو باز مى كنى تا مامان برات مسواك بزنه!اون لبهاى كوچولويى كه سفت بهم فشارشون ميدادى تا مبادا مامانى فكر مسواك زدن رو به ذهنش خطور بده حالا تا اخر باز ميشن تا مامانى با مسواك خمير دندان دار كرمهاى توى دندونات رو دربياره و همزمان قصه اون كرم بلا كه لابلاى دندونات قايم شده و دمش پيداست و هى از دست مامان فرار مى كنه تا بالاخره مامانى گيرش مى اندازه وبا مسواك ميارتش بيرون ،رو گوش ميدى،و بعد هم با يه استكان كوچولو اب مخصوص خودت دهانت رو شستشو ميدى!روزهاى اول تا اب تو دهنت مي كردى زود تف مى كردى و بلد نبودى تو دهنت اب رو بگردونى ولى بعد يه هفته ديدم چقدر قشنگ ياد گرفتى اين اب گردوندنو!
يه شب بعد مسواكت هوس خوردن شير كردى !بهت گفتم خب ما بايد دوباره مسواك بزنيم!و شما:اين شيره توش كرم داره ؟و من مونده بودمچى بگم.اگه بگم اره كه ديگه رغبتى به شير خوردن نشون نمى دادى و اگه مى گفتم نه كه ديگه چه دليلى براى مسواك بود؟
گفتم:نه.ولی کرمها از شیر خیییلی خوششون میاد!که قانع شدی و بعد شیر خورون دوباره مسواک زدی.
به كارتون باب اسفنجى خيييلى علاقه مندى!ميگى مامانى من باب اسفنجى ام ساره پاتريكه وشماهم اختاپوسى!
بعد از چند لحظه ثناجون خطاب به مامان:سلام اختاپوس!
ساره جون ميگه ميشه من پاتريك نباشم اخه پاتريك خيلى احمقه!من هم ميگم قربونت برم از اختاپوس كه بهتره!حداقل پاتريك فقط ساده لوحه!
بابا هم كه اقای خرچنگه!البته اين عنوانيه كه ثناجون براش گذاشته!
روزی چندین وچندبار به من میگی:مامان .من شمارو خییییلی دوس دارم!فدای اون محبتت بشه مامان که من رو غافلگیر میکنه و من مبهوت این صفای دل پاکت !
شیرینم !من هم تو رو خیلی دوست دارم که هیچ چیز تو دنیا باهاش برابری نمی کنه.
ثنا و دوستانش
خوشبختانه در خونه جديدمون چند تا بچه هم سن وسال ثنا هستند و با هم دوست هاى خوبى شدند .در ضمن اينكه كوچولوهاى مهربون و خوش اخلاقى هستند.
اتاق ثناجون .بچه ها با هم بازى مى كنند.
همشون دوست داشتند مامان باشند و و اون يكى نى نى وباهم اختلاف نظر پيدا كرده بودند كه مامانى يه پيشنهاد داد:هر سه تايى مامان باشين خوشگلا،مامان نى نى هاى عروسكى! اين طورى راضى شدند وغائله خاتمه پيدا كرد!!!