ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

نى نى عسلك

تولد ساره جون بود!

ساره جون ده سالش شده  دختر کوچولوی ناز من  خانومی شده تولد ساره گلی 25خرداده که برای اینکه مامان صدیقه در جشن ساره حضور داشته باشن 19 خرداد جشن رو برگزار کردیم تم تولد ساره جون با انتخاب خودش ANGRY BIRDS در نظر گرفتیم. قرار بود فقط از 6-7 تا بچه ده ساله پذیرایی کنم ولی موقع تولد همین طور بچه بود که میومد خونه مون ومن .مونده بودم تا کی بچه از در میاد تو که تعداد بچه ها به پانزده تا رسید به علاوه یه بچه کوچولو ویه خواهر بزرگ یه بچه دیگه تازه مهمونای فامیل هنوز نیومده بودن .بعععععله کاشف به عمل اومد که ساره خانوم به جای اینکه به ده نفر از دوستاش زنگ بزنه که معمولا 6-7 نفر میان به 15 نفر از دوستاش زنگ زده بود وهممممشون هم تشری...
25 خرداد 1392

مسافرت

چند روز تعطیلی خرداد رو تصمیم گرفتیم بریم رامسر!البته برنامه مون هزار تا چرخ خورد تا اخر سر روی رامسر فقل شد!!!              اینجا زوم دوربینم رو امتحان کردم! البته اون لاستیک ماشین گذاشتم تو کادر!!!!واقعا چرا!!!!                                                                                                            ...
18 خرداد 1392

بیست وپنج ماهگی

عسلي من خيلي ناقلا شدى !شبكه پويا رو از عدد18مى شناسى تا عدد18مياد قبل از اومدن تصوير ذوق مى كنى ميگى ننایه!يعنى مال ثناست هووى ما در قرق تلويزيون روى شبكه پويا دوتا شد تازه بعدش كنترل رو پشت كوسن مبل قايم مى كنى (كارى كه ما مى كنيم)وميگي افت(رفت)!!!!كه ديگه به ذهنمون هم خطور نكنه كه بخواهيم دست از پا خطا كنيم وكانال عوض كنيم !!!       استاد پازل! ا الان اومدى توى اشپز خونه وكنار من دراز كشيدى ولالا كردى خواهرجون يه چندروزيه چند تا اسباب بازي هاتو كش رفته تا در اتاقش باز شد مثل برق پريدى تو وبرشون داشتى مثل برق وباد خودتو رسوندى به اتاق خودت وپرتشون كردى اون تو ودرو بستى         بذار ببینم ...
15 خرداد 1392

تولد دو سالگيت مبارك دلبندم

عسلم!2مین تولد تو نازنینم که 2مین عروسکم هستی در تاریخ 92/2/22 مصادف با ولادت امام محمد باقر گردید.این تقارن زیبا را برای دلبندم به فال نیک می گیرم و دعا می کنم که خداوندتو نوگل زیبایم را در پناه قران واهل بیت محفوظ دارد ان شا الله. عکسایی از تولد ثنا نانازی.  امسال مامان جونم تولدم رو سبز ونارنجی کرده با تم حیوانات جنگل! کارت دعوت تولدمه که شعرشو دختر عمه مامانی زحمتشو کشید                                                                      &nbs...
10 خرداد 1392

روز مادر

خدای مهربون به من توفیق داده که بتونم مادر دو تا بچه باهوش ودوست داشتنی باشم .ساره گلم یه کاردستی برام درست کرده ویه نامه عاشقانه برام نوشته با همون حس قشنگ کودکانه اش .اخرشم امضا کرده از طرف ساره جون یعنی دختر گله!!!! پروردگار من از اینکه به من حس مادری رو بخشیدی سپاسگذارم. ا دست بوس دستان پر مهر مادرم هستم که قلب پاک ومهربانش همیشه دل نگران فرزندانش است. ای مادرعزیزکه جانم فدای تو        قربان مهربانی ولطف وصفای تو هرگز نشد محبت یاران ودوستان    هم پایه ی محبت ومهر و وفای تو مهرت برون نمی رود از سینه ام که هست    این خانه خانه ی تو واین دل سرای تو   ...
10 ارديبهشت 1392

در شرف بیست وسه ماهگی

امروز وايسادى جلوى اينه فر اشپز خونه وانواع واقسام جيغ هارو با فيگور هاى مختلف صورت امتحان مى كنى !وااااااى چقدر با حاله!چه اداهايي بلدى ناقلا!مى خوووورمت درسته عروسك مامان !كم مونده توى يه فيلم بازى كنى!ساره جون كه خودش يه پا فيلمه .بايد مواظب باشى سر كار نذاشته باشتت!ديروز كلى باهم درگيرى داشتين !!!ساره جون عاشقه اينه كه بهش بگى خواهر.مرتب ميگه بگوخواهر تو نقلى منم با صداى بلند مى گى خواااااوور!ساره هم از ذوقش بوسه بارونت مى كنه وقربون صدقه ات مى ره وبعد هم ميگه حالا چى مى خواى بهت بدم؟(نمونه واضح رشوه گيرى!!اون وقت مى گن چرا اينقدر رشوه تو مملكت زياده!!!!). اول خوااااوور سیر بشه شاید بعدش من بخورم!(ایثار خواهرانه) دوست خاله مريم پ...
24 فروردين 1392

داستان دومین عید ثناجون و دهمین عید ساره جون

تصمیم گرفتیم سال تحویل رو خونه باشیم و روز اول رفتیم کویر متین اباد.به دور از هیاهو شهر با اسمان پر ستاره ای که جون می داد واسه رصد.شب تو چادر خوابیدیم با اینکه بهمون یه هیتر داده بودن ولی بازم سرد بود نیمه شب بلند شدم وحدود دو ساعتی بالای سر بچه ها نشستم تاپتوهاشون رو عقب نزنن تا اینکه بابایی از خواب بیدار شد و گفت شاید این سرما برای پنجره چادر باشه که دیشب باز کرده !! وبعد دیگه هوای چادر گرم شد و من تونستم با خیال راحت بخوابم. بعد کویرراهی اصفهان شدیم سرزمین مادری مامانی .بعد دید وبازدیدها کلی مهمونی دعوت شدیم وخیلی خوش گذشت !به خصوص وقتایی که می رفتیم باغ حسابی بهتون حال می داد.خواهرجون که از قبل برنامه ریزی کرده بودمرغا رو باید رام کنه!م...
20 فروردين 1392

مسافرت غير منتظره!

چندروز بود كه بابايي مى گفت پنج شنبه وجمعه برنامه چيده برامون و مى خواد منو سورپرايز كنه!!!!!!ساره جون بلا هم مى دونست ومى گفت ماماني خوبه خوشت مياد.منم حداكثر جايي كه به عقلم قد مي داد هتل ديزين بود اخه دوروز كه نميشه جايي رفت شمال هم به خاطر ترافيك جاده كلا از نظر ما تعطيله خلاصه چهارشنبه شب بعد از كلي مقدمه چينى بدرودخترومسابقه سي سئوالى معلوم شد كه بعله قراره بريم دبى !!!!!!!!!اونم دوروزه !!!!!!!!!!!!بابايي معتقد بود همين دوروز هم كافيه وما حسابى بهمون خوش مى گذره منم بهت زده واميدوار به حرف باباشروع كردم به بستن چمدون براي پرواز ٧صبح! به محض ورود به هواپيما شما خانوم كوچولو يه جيغ بنفش كشيدى تا همه مسافرا حساب كار دستشون بياد ومهما...
25 اسفند 1391

خودكشى به روش نى نى ها(١٤-)

قايم موشك (باشك)با يه نى نى خيلى كيف ميده.اين نى نى گوگولى ما خيلى قايم موشك دوست داره عينهو خواهرجونش!از يك سالگيش اين بازى رو ياد گرفت به مدد خواهر جونش كه تا شب به شب مفصل قايم موشك بازى نمى كرد خوابش نمى برد!حالاثنا كوچولوى ما چشم مى ذاره و واسه خودش مي شماره اااااك دووووو يييييييه !بعدشم مى گرده تامنو پيدا كنه اونم با كلى ادا واطوار.چشماشو ريز مى كنه يعنى دارم فكر مى كنم كجا رفته قايم شده...انگشتشو محكم فشار ميده رو بيني اش و ميگه هيسسسسس ...عينهو فيلماى پليسى دزدكى قدماشو بر مى داره ...به قول بابايى يه پا فيلمه واسه ى خودش! اون وقتى هم كه نوبت اين جيگر طلاى ما ميشه كه بره قايم بشه خودش يه حكايتيه!جاى ثابتش توى شومينه است(البته هيزم ندا...
25 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد