ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

نى نى عسلك

مسافرت غير منتظره!

1391/12/25 21:00
نویسنده : ماماني
745 بازدید
اشتراک گذاری

چندروز بود كه بابايي مى گفت پنج شنبه وجمعه برنامه چيده برامون و مى خواد منو سورپرايز كنه!!!!!!ساره جون بلا هم مى دونست ومى گفت ماماني خوبه خوشت مياد.منم حداكثر جايي كه به عقلم قد مي داد هتل ديزين بود اخه دوروز كه نميشه جايي رفت شمال هم به خاطر ترافيك جاده كلا از نظر ما تعطيله خلاصه چهارشنبه شب بعد از كلي مقدمه چينى بدرودخترومسابقه سي سئوالى معلوم شد كه بعله قراره بريم دبى !!!!!!!!!اونم دوروزه !!!!!!!!!!!!بابايي معتقد بود همين دوروز هم كافيه وما حسابى بهمون خوش مى گذره منم بهت زده واميدوار به حرف باباشروع كردم به بستن چمدون براي پرواز ٧صبح! به محض ورود به هواپيما شما خانوم كوچولو يه جيغ بنفش كشيدى تا همه مسافرا حساب كار دستشون بياد ومهماندارا بدوند ببينن اسباب بازى چيزى پيدا كنن برات بيارن !موقع پرواز گوشهاى كوچولوت درد گرفته بودو بى قرارى مى كردى ولى حاضر نبودى شيرتو بخورى تا خوب بشه عسل مامان من وخواهر جونم هى خميازه مى كشيديم بلكه تو هم يه خميازه اى بكشي ولي مؤثر واقع نشد تا اينكه كم كم اوضاع روبراه شدو نانازى من خوابيدوقتي رسيديم چمدونارو گذاشتيم هتل زود رفتيم wild wadyاون قدر ذوق كرده بودى كه نگو حسابي بازى كردي واز خوشحالى همش مي خنديدى قربون خنده هاى قشنگت برم كه اينقدر دلبره(براى خوندن بقيه اش برو ادامه مطلب)

 

مايو مخصوص نوزادان رو پوشيده بودى ولى بازم پرسنل اونجا گير دادن ما هم اول پوشك ضد اب بعد روش مايو مخصوص ني ني هارو تنت كرديم وبرديمت تو اب.جاى مخصوص كوچولوها كه هرازگاهى موج مى زد ودريا رو تداعى مى كرد.ابشم گرم بود مناسب عسلايى مثل تو نانازى،چقدر تحويلتون گرفته بودن حقم دارن مى دونن شما نقلى ها چقدر براى مامان وبابا عزيزيد!نوبتى مى برديمت تو اب وساره گلي وبابا يامامان ميرفتن سرسرها خواهر جونم كه مى گفت امروز بهترين روز دنياشه حالا هم كه قدش بلند شده بود ورسيده بود به حد نصاب اونا ومي تونست تمام سرسرهارو بره حتي اون سرسره وحشتناكه كه يه دفعه زير پاى ادم خالى ميشه وسقوط ازاد تو هوا به ارتفاع ٦٠متر.من كه داشتم سكته مى كردم نمى دونم ساره چطورى رفته بود با شجاعت تمام.بابايي هم بهش قوت قلب داده بود وتشويقش كرده بود كه تو مي تونى!قربون دختر شجاع ونترسم برم.قيافه اش تو مايو اسلامى هم خيلى با مزه شده بود.روز بعد هم رفتيم پارك، early learning parkخيلى جالب بود ومناسب خواهر جونت .بعدشم هم يه سرى به امارات مال وسيتى سنتر زديم وچند تا لباس خوشگل براى تو وخواهر جون گرفتم عكساشو بعدا مى ذارم. مامان وبابا هم كه از خريد محروم شدن از بس كه قيمتا نجومى شده بودن با اين وضعيت دلار!!!!!!!!!!برگشتني تو هواپيما خانوم بودى واون قدربا مامان بازى كردى كه تقريبا از هوش رفتى!!!!!قربون چشمات وقتى مست خوابن دردونه ى مامان.(دفعه بعد عكساتو اضافه مى كنم)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

پرهام
17 دی 91 23:39
مائده(ني ني بوس)
3 بهمن 91 19:45
به به ثنا خانم خوش گذشت آب تني؟منتظر عكساي خوشگلت هستيم ساره جون خوشم مياد تو هم از نظر شجاعت و نترسيت به عمه جونت رفتي<


بعععله .حتما قربون عمه جونی ولی مال من اکتسابیه!!!!!!

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد