از کارگاه های مادر وکودکت!
(ده شگفتی) اسم اخرین کارگاه مادر و کودکی بود که دوتایی باهم رفتیم.
هر جلسه یک کار خاص انجام می دادی در کنار من!و خیلی خیلی کلاستو دوست داری!یه کلاس فوق العاده جذاب و پرشور ونشاط!
جلسه اول موضوع کار رنگ وچسب بود.
مراحل كار رو روى تصاوير نشون دادم.
و تابلوى هر كدوم از بچه ها!
عشق من هم به تابلو خودش اشاره می کنه!
جلسه دوم روی صداهای مختلف کار کردیم و داخل قوطی های مختلف مواد متفاوت با صدای خاص خودشون بود که بچه ها تکون می دادند و روی صدای قوطی تمرکز می کردند.
بعد هم یک ماسک ساختیم با سی دی شکسته ای که هر بچه ای با ابتکار خودش اون رو تبدیل به ماسک می کنه!
این هم ماسک عروسک نانازم!
این جلسه دوخت ودوز بود!
با کمک مامانی سعی می کردی دورتادور یک عروسک پارچه ای رو کوک بزنی و بعدش توش رو با پنبه پر کنی.
و نقاشی در مقیاس بزرگ و انواع قلموها !
اول هم روی کاغذ نقاشی خوابیدی تا دورتادورت رو مامان کادر بکشه!
حالا هم خودتو داری رنگ می کنی!
و نهایت ماجرا!
در این جلسه قرار شد که یک مجسمه چوبی از خودت درست کنی!
دورتادور صورت خودت رو در عکسهایی که در حین کارهای قبلی ازت انداخته بودند با قیچی می بریدی و روی چوب می چسبوندی!
این هم کار هنری ثنا جون من!
کار اشپزی!
بخور بخوری بود !!!!!!!
و محصول نهایی!
و دختر عاشق هويج من .بزرگترين هويج ممكن رو انتخاب كرده بودى!
و با انگشت های کوچولوت داری سنجاق سینه درست می کنی قشنگم!
و جلسه چاپ!همراه با برگ ريزان پاييزى!
و جلسه اخر خانوادگى برگزار شد!هر خانواده يك تابلو ايستاده داشت كه مى تونست نقاشي كنه و خب نربان هم براى دسترسى همه اعضاى خانواده به بالاترين نقطه بوم لازم بود!
دستهاى ثناجون بر روى نردبان در كنار دستهاى بابا نقاشى مى كنه!
و نقاشي زيبا وجذاب ساره جون در قسمتى از بوم!
و حسن ختام كارگاه صندلى بازى خانوادگى بود!!!كه رسم اين بازى بر خلاف رسوم متداول اين بود كه بايد همه شركت كنندگان خودشون رو روى صندلى هايى كه دائما از تعدادشون كم ميشد جا مى دادند!!! و طبيعتا بايد همه روى سر وكله هم مى نشستند تا همه روى تعداد اندك صندلى ها جا بشوند! اقايون و خانها پنج نفر و شش نفر روى پاهاى هم مي نشستند البته با ملاحظه مسائل شرعيه!! و اين وسط شليك خنده بود كه مرتب به گوش ميرسيد !
ثنا كوچولوى ما كه خطر رو حس كرده بود و احتمال از دست دادن صندلى اش رو ميداد ترجيح دادى كه صندليت رو با خودت اين ور و اون ور ببرى تا مبادا كسى فكر سوئى به ذهنش بياد و بخواد صندليت رو از گردونه مسابقه حذف كنه!!!و اين گونه بود كه....
تا اخر مسابقه و توى اون گير ودار شما خوشگل خانوم يه جاى راحت واسه ى خودت داشتى و فارغ از تقلاى همگان براى پيدا كردن جايى روى پاى يك نفر ديگه،
بهارجون مربى مهربون كارگاهها
و عكسى خانوادگى!