ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

نى نى عسلك

بیست و هشت ماهگی

1392/9/7 18:17
نویسنده : ماماني
1,821 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک نازم !دوست دارم اهنگ زندگی ارومتر می نواخت تا من بتونم لحظه لحظه زندگیت رو به تماشا بشینم !خیلی شیرینی به شیرینی عسل عسلکم!

شبكه كودك شعر حسن كوچولو رو مى خوند تو نانازى هم جلوى تلويزيون وايساده بودى وحسابى رفته بودى تو حس!!!!!وقتى تو شعر مى گفت(اهاى حسن كوچوله..)تو هم بلند مى گفتى بعيه(بعله)كلى خنديديم از دستت !!!!

همه كلمات رو مى گى ولى با زبون شيرين خودت عسل دونه من ! ابو=ابى(البته الان ديگه همون ابى مى گى) آيه=اره دپو=پتو ماماما=مامان جان(جالبه كه باباجان وباباجون رو درست ميگى ولى مامان جان همچنان برات ماماما است!!!)  دبس=سبز و اولين جمله دوكلمه ات :مامان بدو!!!نیشخند

عمو وعمه ودایی وخاله روهم میگی و هم میشناسی از روی عکس حتی!

بعضی از کلماتت به زبون نی نی ها:ما=خرما        بایا=بالا      تیر=شیر      اتیی=اتیش

اینجا مامانی می بینه که جا تره و بچه نیست!!!!!!!متفکر

 

مامانی:ببخشید عزیزم مزاحم خلوتتون شدم!!!!!نیشخند

 

وقتی دارم ماشین ظرفشویی رو پر می کنم سریع خودتو می رسونی بالای سر ماشین وبا دقت نگاه می کنی که مبادا یکی از کاسه وبشقاب هات یا قاشق وچنگالی از تو توی ماشین گذاشته باشم که در این صورت حسابی عصبانی میشی ومیگی مامانی نه نه نه !اون وقت مجبور میشم همه تعلقات تو رو در بیارم!وااای اگه یکی از قاشقهات رو از قلم بندازم!منتظرلابد فکر می کنی در ماشین که بسته میشه یعنی دیگه افت!(رفت)

 این هم چند تا عکس از اخرین باری که بردمت ارایشگاه!

نقاشی به روش فوق پست مدرن!

 

بعضی وقتها لازززمه خانومها هم راننده لودر بشن!

چندتا سی دی مورد علاقه ات که هزاربار دیدیشون کیتی پیشی ودنیای تاتی ودختر توت فرنگی خودت DVD   رو روشن می کنی و   می ذاری توش و می بینی بدون دخالت مامانی!!!!خوواهر جون هم يواشكى cdهات رو قايم مى كنه كه نبينيشون كه يه وقت هوس نكنى براى بار شونصدم ببينى وخواهر بتونه براى بار شونصدم كارتون شبكه پويا رو ببينه!البته ساره جون در تعجبه كه چرا تو حالت بهم نمى خوره اين قدر اين cd هارو ديدى؟و وقتى بهش ميگم تو هم اندازه ثنا كه بودى همين قدر تكرارى ميديدى!با ناباورى ميگه نههههههههههه!تعجبو بعد ميره تا ببينه كدوم كاتون تكرارى شبكه پويا داره پخش ميشه تا دوباره ببينه!!!!!!!هیپنوتیزم

 

موقع رفتن به تولد ثمین جون!

شاهزاده کوچولوی من در تولد ثمین جون!

با تلی که مامانی به سبک یونانی براش درست کرده.

و البته یواشکی از اون ژله کوچک روی میز برداشتی وزیر لباست داری میخوری!و چون نتونستی درشو کامل باز کنی در واقع داری از گوشه اش ژله رو می مکی!

اخيرا شبها بى خوابى مياد سراغت وبا همراهى مامانىناراحت جاهاى مختلف خونه رو بررسی مىكنى كه ايا براى خواب مناسبن يا نه!ابرويه سر ميريم روى مبلها وچند دقيقه اى مى خوابيم بعدش ميريم تو اتاق خواهرجون وروي فرشش يه چرتى مى زنيم اون وقت تصميم مى گيرى بريم تو اشپزخونه و روي فرش اونجا هم يه تست بزنى !!!نهايتا مياييم اتاق خودت ولى روى فرش مى خوابيم !بابايى معتقده كه مى خواى ببينى كجا خنكتره اونجا بخوابى بس كه ما خونه رو گرم نگه داشتيم كه سرما نخورى!!!البته به بابايى پيشنهاد دادم كه اگه مى خواد از نيت تو مطمئن بشه يه هفته اى شبها تو رو همراهى كنه !كه بابا هم بلافاصله از اظهار نظرش اعلام پشيمانى كرد و گفت كه ترجيح ميده يه خواب راحت تا صبح داشته باشهنیشخند و در مورد اين گونه مسائل مخاطره اميز وارد جزئيات نشهاسترس!!!!!poor mamy!گریه

خواب من فدای یه تار موت دلبندم.

 

مامانی! اینقدر من رو تشریح کردی خوابم گرفت!خمیازه

من هیچوقت با تل روی سرم که نمی خوابم!!

عسلكم نمى دونى چقدر قند تو دلم اب ميشه وقتى مى بينم هر چيزى كه مى خورى بشقابش رو مى برى مى ذارى تو سينك بدون اينكه من بگم دختر منظم و مرتب من !تازه مال خواهرجون رو هم مى برى !ساره جون هم كه اصولا معتقد به بكار كرفتن ديگران در اين گونه مواقع استعینک كلى قربون صدقه ات ميره!!!! ديروز هم بسيار مودب شده بودى ومى گفتى مامانى ايه نه(اره نه)بعيه(بعله)خجالت

 

  یادی از ایام نه چندان دور!       عکس ثنا در شش ماهگی.در حال بازی تو وان حمام

فدای نگاه قشنگت عروسکم.

در پناه خداوند باشی لحظه لحظه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان نگار
26 آبان 92 9:13
سلام خانمی. بازم مثل همیشه وبلاگت عالیییییییییییی عکس های 28 ماهگی ثنا جونم ماه بودن. میبینی مامانی لحظه ها چطوری دارن میگذرن؟ ان شاا.. همیشه به سلامتی و شادی باشه عزیزم. راستی دوستم نگار هم از بعد از مریضیش بهونه گیر شده و شب ها از ساعت 2 به بعد بی خوابی میزنه به سرش و می گه تی جی ( = تلویزیون ) به نظرت باید چه رفتاری باهاش داشته باشم؟!
ماماني
پاسخ
سلام دوست گلم. ممنونم.قرررربونت.زمان خيلى زود مى گذره كاش ميشد زمان خوشي هاش رو نگه داشت واز روى تلخى هاش زود عبور كرد! دوست عزيزم .قدردانى مى كنم از اينكه براى نظر من ارزش قائل ميشى. من از عوامل ثانوى كه باعث بيخوابى نگارجون ميشه بي خبرم ولى به نظرم بهتره دوتا كار انجام بدى يكى اينكه بعداز ظهر نگذارى بخوابه وشبها كمى ديرتر بخوابونيش تا خواب عميقترى داشته باشه . و اينكه tv رو از پريز بكشى طورى كه نگار جون نبينه و هر وقت بيدار شد سعى كنى tv رو روشن كنى وچون روشن نميشه به نگار بگو كه تلويزيون شبها كار نمى كنه وشب براى خوابه ،وبعد كنترل هم دست خودش بده تا امتحان كنه وببينه روشن نمىشه يه هفته اى طول ميكشه و هر شب بايد همين جمله رو تكرار كنى بدون توضيح اضافه!!!!بعد از يه هفته ديگه بيدارشدن براش جذابيت نداره ومي خوابه!يه كمى بايد گريه اش رو تحمل كنى!اميدوارم بتونى مشكلت رو حل كنى. مشكل خواب ثنا هم خيلى بهتر شده تو پست بعدي مى نويسم كه چه اتفاقي افتاد!!!! بووووووس واسه نگار طلا.
انسیه
26 آبان 92 12:00
ای جااااااانم...مامان بدو؟؟ بیچاره مامانا
ماماني
پاسخ
مى بينى انسيه جون.تا اين جوجوها هم مى دونن مامانا همش در حال دويدن هستن تا كارهاشون سروسامون بگيره!
انسیه
26 آبان 92 12:00
ماماني
پاسخ
مامان رادمهر
27 آبان 92 13:05
ماشالله چقدر بلا ست این دختر از دست کاراش و حرفاش کلی خندیدماز حالا با این همه تخصص تو استفاده از آی پدو موبایل و دی وی دی معلومه میخواد خانوم مهندس بشه ها واسه خانوم مهندس بلا
ماماني
پاسخ
مهندس هم خوبه ها!بالاخره يكى بايد سنت شكنى بكنه!!!!!
مامان هلیا
27 آبان 92 13:55
سلام مامانی خوبی/ ماشاللا ثنا چه خانوم و بزرگ شده بلاخره منم بارمو زمین گذاشتم اسم دختم قبل از تولدش پرنیان بود/ یادتون میاد؟ الان چهار ماهه شده.. از راهنمایی هایی که میکردن خیلی ممنون واقعاا مادرا باید خیلی صبور باشن عکسای نی نی مو گذاشتم
ماماني
پاسخ
سلام مامانى هليا جون .مبارك باشه.خيييلى به فكرت بودم.خيلى طول كشيد كه دوباره اومدى پيش ما . شكرخدا كه به سلامتى فارغ شدى و خوشحالم كه دوباره فرصت كردي و وبت رو به روز. اميدوارم باز هم بيايى پيش ما. واسه هليا كوچولو.
سانی مامی شادیسا
27 آبان 92 15:39
ماشالله به این دختر ناز و شیطون. هر روز داره شیرین تر از قبل میشه هزار ماشالله
ماماني
پاسخ
ممنونم خاله جون مهربون.و البته شيطونتر ولى عاقلتر !
مامان نگار
28 آبان 92 10:15
وای مامان باور می کنین هروقت میام به شما سر میزنم کلا روحیه ام عوض میشه. یعنی با کارهای ثنا جون عشق میکنم چطوری رفته اون پشت!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ درسته دختر ما مرتب و منظمه ولی به شرط اینه ازش سوء استفاده نشه ها! چه ژله ای؟ کو؟ کجا؟ چی بود؟ کی؟ ما که چیزی ندیدیم اصلا! شما هم حتما خیالاتی شدی. ثنا جونم به این خوبی استتار کرده که ! مامانی منتظر پست های بعدی هستم ها فدای مهربونی هات
ماماني
پاسخ
ممنونم دوست خوبم.من هم وقتى شما مياي ونظر ميذارى كلى دلم باز ميشه.شما كه خييييلى قشنگ نقد مى كنى من هم از اينكه دوست باحالى مثل شما دارم تشويق ميشم برم رو پست بعدى.من هم كه تنبل!!!!! مى بوسم نگار جون جينقيلى رو.
مامان زری
30 آبان 92 2:34
وایییییییییییییییی عزیزم چه بامزه پنهان شده، مامانی نترسیدی؟ یه بار این اتفاق برای من افتاد و من از ترس گریم گرفت. عکس های شش ماهگیتم خیلی به جا بود کلی حال کردم با هاشون ناز نازی
ماماني
پاسخ
والا نه نترسيدم.اگه شما بدونى اين شيطون بلا چه كارهايى كرده !!!!!!!!ديگه فولاد ابديده ميشي!وقتى يه سالش بود روى ميز صندلى غذاش مى ايستاد و مي گفت اك دو....(يك دو ....)واماده پرش ميشد!اگه دير مى رسيدم !!!!!!!!![ تازه هنوز هم به مرتبه خواهر جونش نرسيده!!!!! قرررربونت .
مامان دیناا
1 آذر 92 14:21
وای که چقدرشیطنت بچه ها شبیه همه اون یواشکی ژله خوردنش خیلی بامزه س .منکه کلی خندیدم از دست ثنا وروجک دست مامانی هنرمندش درد نکنه با تل قشنگی که درست کرده
ماماني
پاسخ
قررربونت خاله جون.
مامان نگار
2 آذر 92 8:34
خصوصی
ماماني
پاسخ
متشكرم دوستم.
مامان سونیا
3 آذر 92 20:19
سلام مامانی ممنونم اتز اینکه به وبمون سر زدید خوشحال میشم که بیشتر بهم سر بزنیم البته که با تبادل لینک موافقم شما هم با افتخار لینک شدید خوشحال میشم بازم بهمون سر بزنید
ماماني
پاسخ
سلام دوستم.حتما ميام.شما هم جز دوستان ما شديد.
شاهین&خورشید
4 آذر 92 1:50
سلام 13 اذر یه روز معمولی نیست... واین متن هم یه متن معمولی نیست... میخوام پیشاپیش دعوتتون کنم به جشن تولد یه دختر خوب ومهربون بنام خورشید دوس دارم باحضورونظرتون در 13 اذر خنده رو به لبهاش هدیه کنین باتشکر از تک تک شما دوستان... شاهین رحیمی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد