داستان دومین عید ثناجون و دهمین عید ساره جون
تصمیم گرفتیم سال تحویل رو خونه باشیم و روز اول رفتیم کویر متین اباد.به دور از هیاهو شهر با اسمان پر ستاره ای که جون می داد واسه رصد.شب تو چادر خوابیدیم با اینکه بهمون یه هیتر داده بودن ولی بازم سرد بود نیمه شب بلند شدم وحدود دو ساعتی بالای سر بچه ها نشستم تاپتوهاشون رو عقب نزنن تا اینکه بابایی از خواب بیدار شد و گفت شاید این سرما برای پنجره چادر باشه که دیشب باز کرده !! وبعد دیگه هوای چادر گرم شد و من تونستم با خیال راحت بخوابم. بعد کویرراهی اصفهان شدیم سرزمین مادری مامانی .بعد دید وبازدیدها کلی مهمونی دعوت شدیم وخیلی خوش گذشت !به خصوص وقتایی که می رفتیم باغ حسابی بهتون حال می داد.خواهرجون که از قبل برنامه ریزی کرده بودمرغا رو باید رام کنه!م...
نویسنده :
ماماني
23:59