ثناجونثناجون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

نى نى عسلك

اندر حکایات ساره جون

قرار شد ساره جون پیش مامان جان (مامان مامانی)بمونه تا ما از مسافرت برگردیم .البته برنامه خواهر جون حسابی پر بود! و وقت سر خاروندن نداشت!سه روز از صبح تا عصر در گیر کلاس های تابستونی بود یه روز هم سرزمین عجایب رفت که خیلی بهش خوش گذشت وسه روزی هم خونه عمه جونش مهمونی بود که اونجا هم حسابی بهش خوش گذشته بود همین جا هم از مامانجان دوست داشتنی وعمه جون مهربون قدردانی می کنم  البته تمام مدت ما ساره جون رو می دیدیم وباهاش در ارتباط بودیم.وقتی برگشتیم صبح رفتیم ساره گله رو از خونه مامان جان بیاریم که!!!!!!!!!!!!!!!با یه استقبال بی نظیر روبرو شدیم! خونه مامان جان گل ارایی شده بود و وسایل پذیرایی محیا !کلی هم خواهر جون جاخالی برامون خریده بود.از...
15 شهريور 1392

نازنین من

عروسک نازم خیلی به من وابسته شدی عزیزدلم!البته این اقتضای این سنه و طبیعیه !یه ماجرا سبب شد که ما متوجه بشیم که تو وارد دوران وابستگی شدید به مادر شدی.چند روز پیش که برای انجام کاری از خونه بیرون رفتم وتو خوشگله هم پیش بابایی وخواهرجون تو خونه بودی وسرگرم بازی!موبایلم زنگ خورد وخواهری بود که گفت:مامان زود بیا خونه که ثنا خیلی گریه می کنه!ان چنان گریه ای می کردی که یهو قلبم ریخت !هنوز ده دقیقه نشده بود که بیرون اومده بودم تازه بابایی وخواهرجون هم بودن پیشت!ساره گلی گفت که بعد از رفتن من از این اتاق به این اتاق دنبال من می گشتی و مامایی مامایی می کردی!فورا برگشتم خونه .هنوز داشتی گریه می کردی ولی ارومتر شده بودی تلاشهای بابایی وساره جون موفق...
10 مرداد 1392

ثنا در ارایشگاه

  اینم ثنا کوچولوی من در ارایشگاه! البته این بار چهارمه که میبرمت ارایشگاه وعکسای دفعات قبلی تو لیست انتظارن! دو بار اخر رفتیم یه ارایشگاهی که ارایشگرش مرد بود وانگاری فکر بدی نبود بیشتر حساب بردی و رودروایستی کردی!دفعه اول که تو خواب موهات کوتاه شد و نوبت به سشوار رسید بیدار شدی دفعه دوم وسوم هم همش دنبال قیچی سرتو می چرخوندی که کجاها فرود میاد!با اینکه دو سه نفر هم سرکار بودن تا حواستو از قیچی دور کنن ولی!!واین بار:   یه خانومی برای پرت کردن حواست از قیچی و شانه تلاش می کرد! یه عروسک با شکم سوراخ برات اورد که هرچی دستش میومد می انداخت تو دلش!حسابی رفته بودی تو فکر!! اینم نتیجه کار!خیلی ماه شدی دلبند...
5 مرداد 1392

بيست وشش ماهه شدى عروسك نازم!

هنوز خيلى حرف نمى زنى ولى من دوست دارم اين حرف نزدنتو. فرصت براى شيرين زبونى زياده .انگار وقتى بچه زبون باز مى كنه از اون دوران شيرين نوپاييش خيلى دور ميشه ديگه كودك حساب ميشه.منظورتو خیییلی قشنگ می رسونی!با حرکات وادا واطوارهای مختلف!مامایی وبابایی معتقدن که خییییلی کلکی!جالبه كه كلمات خيلى سخت رو ميگى مثل دبليو (w)اموزش زبان انگليسى بهتر روت تاثير داشته تا زبان مادرى !                                                                           &n...
25 تير 1392

ثناجون در بیمارستان!

عسلك مامان !نازدونه من ! چند روز پيش خونه دوستم مهمونى دوره اى بوديم بعد ناهار حالت بهم خورد ! فكر كردم شايد به خاطر گيلاس هايى باشه كه خورده بودى وخيلى چيز مهمى نبايد باشه!فرداش خونه مامان جان معلوم شد كه تب دارى!!! وتا شب نكشيد كه استفراغ هاى پى در پى واسهالهاى شديد مارو غافلگير كرد .تبت رو نمي تونستيم پايين بياريم معده كوچولوت تحمل دارو رو نداشت وبا شياف استامينوفن ،اسهال شديد مى گرفتى .مرتبا پاشويه مى كرديم . خيلى نگرانت بودم چشماى قشنگت بى حال شده بود ومن از دلشوره داشتم مى مردم !مى خواستم ببرمت درمانگاه ويه سرم قندى نمكى برات بزنم ولى بابا يى وباباجان مخالف بودن !اينم از دردسرهاى خانواده دكتراست يه بچه با باباومامان وبابابزرگ د...
15 تير 1392

دو روز با سارینا

چند روز پيش كه مامانى سارينا  مى خواست اسباب كشى كنه،مامانى رفت سارينا نقلى دختر عمه ام رو اورد خونه ما ،واين هم ماجراهاى من وسارينا!                                                 من وسارینا در پارک بازی                                                                       هر دوتامون به قایق موزیکال علاقه خاصی داشتیم ولی خب چون ...
10 تير 1392

تولد ساره جون بود!

ساره جون ده سالش شده  دختر کوچولوی ناز من  خانومی شده تولد ساره گلی 25خرداده که برای اینکه مامان صدیقه در جشن ساره حضور داشته باشن 19 خرداد جشن رو برگزار کردیم تم تولد ساره جون با انتخاب خودش ANGRY BIRDS در نظر گرفتیم. قرار بود فقط از 6-7 تا بچه ده ساله پذیرایی کنم ولی موقع تولد همین طور بچه بود که میومد خونه مون ومن .مونده بودم تا کی بچه از در میاد تو که تعداد بچه ها به پانزده تا رسید به علاوه یه بچه کوچولو ویه خواهر بزرگ یه بچه دیگه تازه مهمونای فامیل هنوز نیومده بودن .بعععععله کاشف به عمل اومد که ساره خانوم به جای اینکه به ده نفر از دوستاش زنگ بزنه که معمولا 6-7 نفر میان به 15 نفر از دوستاش زنگ زده بود وهممممشون هم تشری...
25 خرداد 1392

مسافرت

چند روز تعطیلی خرداد رو تصمیم گرفتیم بریم رامسر!البته برنامه مون هزار تا چرخ خورد تا اخر سر روی رامسر فقل شد!!!              اینجا زوم دوربینم رو امتحان کردم! البته اون لاستیک ماشین گذاشتم تو کادر!!!!واقعا چرا!!!!                                                                                                            ...
18 خرداد 1392

بیست وپنج ماهگی

عسلي من خيلي ناقلا شدى !شبكه پويا رو از عدد18مى شناسى تا عدد18مياد قبل از اومدن تصوير ذوق مى كنى ميگى ننایه!يعنى مال ثناست هووى ما در قرق تلويزيون روى شبكه پويا دوتا شد تازه بعدش كنترل رو پشت كوسن مبل قايم مى كنى (كارى كه ما مى كنيم)وميگي افت(رفت)!!!!كه ديگه به ذهنمون هم خطور نكنه كه بخواهيم دست از پا خطا كنيم وكانال عوض كنيم !!!       استاد پازل! ا الان اومدى توى اشپز خونه وكنار من دراز كشيدى ولالا كردى خواهرجون يه چندروزيه چند تا اسباب بازي هاتو كش رفته تا در اتاقش باز شد مثل برق پريدى تو وبرشون داشتى مثل برق وباد خودتو رسوندى به اتاق خودت وپرتشون كردى اون تو ودرو بستى         بذار ببینم ...
15 خرداد 1392

تولد دو سالگيت مبارك دلبندم

عسلم!2مین تولد تو نازنینم که 2مین عروسکم هستی در تاریخ 92/2/22 مصادف با ولادت امام محمد باقر گردید.این تقارن زیبا را برای دلبندم به فال نیک می گیرم و دعا می کنم که خداوندتو نوگل زیبایم را در پناه قران واهل بیت محفوظ دارد ان شا الله. عکسایی از تولد ثنا نانازی.  امسال مامان جونم تولدم رو سبز ونارنجی کرده با تم حیوانات جنگل! کارت دعوت تولدمه که شعرشو دختر عمه مامانی زحمتشو کشید                                                                      &nbs...
10 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نى نى عسلك می باشد